ملتها و تأثيرِ منش و خوى استكبارى در كردارِ انسانها و جامعهها را به دقت بررسى كنيم.
وقتى كه انسانْ آيات مربوط به استكبار را مطالعه مىكند، چنين به نظر مىرسد كه خداوند، استكبار را ريشه و اساسِ انحرافها، گرفتارىها و گناهان مىداند. بيشتر موارد لغزش، سقوط كردنها و جهنم رفتنها از استكبار ريشه مىگيرد.
ميزان فسادى كه يك شخصِ مستكبر ايجاد مىكند، بستگى به ميزان نفوذ و قدرتِ او دارد؛ هر قدر شعاعِ قدرت و نفوذ و امكانات يك فرد مستكبر بيشتر باشد، فساد بيشترى ايجاد مىكند؛ تا آنجا كه برخى از مستكبرين، دنيايى را به فساد مىكشند.
در قرآن شريف، در باره ماهيت استكبار، آثار استكبار و نقش ريشهاىِ استكبار به صورتِ گسترده بحث شده است.
همچنين خداوند بر روى برخى از مستكبرينِ خاص، انگشت گذاشته و آنان را به عنوان مستكبر، معرفى كرده است.
خداوند متعال بر روى شيطان، فرعون، وليد بن مغيره و قوم يهود انگشت گذاشته و آنان را به عنوان مستكبر، معرفى نموده است.
خداوند در باره قوم يهود، مىفرمايد:
«گرفتارىهاى اين قوم در طول تاريخ، از آنجا سرچشمه گرفته كه اين قوم، مستكبر بودند».
قوم صالح، قوم هود و قوم شُعَيب نيز انبياى الهى را رد كردند. خداوند در مورد اين اقوام نيز مىفرمايد: «سرچشمه سركشىِ آنها در برابر خداوند، اين بود كه آن اقوام، مستكبر بودند».
همچنين از سورههاى زمر، احقاف، جاثيه و اعرافْ فهميده مىشود كه مبتلا شدن به استكبار، سرچشمه گرفتارىها و گناهانِ ديگر مىشود.
تاريخ بشر شاهد آن است كه معمولًا مستكبرين، سرچشمه انحرافات و گرفتارىهاى مردم بودهاند. همه گرفتارىها، اسارتها و بدبختىهاى مردم، زمامش در دست مستكبرين بوده است.
هنگامى كه حضرت آدمْ خلق شد، خداوند به ملائكه دستور داد كه همه در برابر حضرت آدمْ سجده كنند. شيطان در برابر خداوند، سركشى كرد و استكبار ورزيد.
استكبار از همان جا آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
همراه با پيشرفتِ علوم و صنايع و ابزار و سلاحهاى مختلف، استكبار هم پيشرفت كرده و متكامل شده است. اگر حاصل پيشرفتهاى علمى و اكتشافات و اختراعات بشر در خدمت به مردم به كار برده شده بود، مردم از آنها بهرهمند مىشدند؛ اما حاصل پيشرفتهاى بشر، در خدمتِ استكبار قرار گرفت.
در دنياى امروز نيز استكبار جهانى، تمام امكانات علمى و صنعتىِ دنيا را در اختيار دارد.
اگر انسانْ هويت استكبار را بشناسد، مىداند كه استكبار يك تضادّ ذاتى با صلاح و حق، دارد. يعنى مستكبر نمىتواند هم منشِ استكبارى داشته باشد و هم داراى فضايلِ انسانى باشد و حق و صلاح را رعايت كند.
چنين چيزى ممكن نيست.
عناوينى مانند: رعايت حقوق بشر، احترام متقابل و حتى نزاكت بين المللى با منشِ استكبارى تضاد دارند و با يكديگر قابل جمع نيستند.
استكبار يعنى خود بزرگبينى. وقتى كه يك انسان يا گروه يا دولت، خود را بالاتر از ديگران ديد و ديگران را بسيار پايينتر از خود ديد، همه حقوق را مالِ خود مىداند. همه اموال و موجودات را مالِ خود مىداند.
آمريكا مىگويد: نفت دنيا، ثروت دنيا و همه امكانات دنيا مال من است. آمريكا اين