1- بعضى از انسانها براى فرار از مسؤوليت و شانه خالى كردن از تكاليف چنين دستاويزى را براى خود پيدا مىكنند. مىخواهند به ديگران ظلم كنند، حق آنها را بگيرند، دنبال فساد بروند، براى اين كه راههاى جلوى خود را باز كنند و مانعى براى انجام كارهاى ناپسند خود نداشته باشند مىگويند قيامتى نيست، و به گفته قرآن مجيد: «آيا انسان مىپندارد كه استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟ چرا ما قادريم كه خطوط سر انگشتان او را دوباره مرتب نماييم، انسان شك در معاد ندارد بلكه او مىخواهد آزاد باشد و تا آخر عمر گناه نمايد. لذا سؤال مىكند قيامت چه وقت خواهد آمد»[1].
2- گاهى نبودِ آگاهى كافى و ايمان نداشتن به قدرت خداوند باعث ردّ و انكار قيامت مىگردد. در كتابهاى تفسير آمده است كه شخصى قطعه استخوان پوسيدهاى را پيدا كرد و با خود گفت با اين دليل محكم با محمد صلى الله عليه و آله و سلم مبارزه خواهم كرد و سخن او را درباره معاد باطل خواهم كرد، آن را برداشته و پيش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آورد و شايد مقدارى هم از آن استخوان را در حضور ايشان نرم كرد و به زمين ريخت، سپس گفت: چه كسى مىتواند اين استخوانهاى پوسيده را زنده نمايد؟ اين جا بود كه خداوند آياتى را بدين مضمون بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نازل كرد كه: «او براى ما مثالى آورد در حالى كه آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟ بگو همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد، و او به هر مخلوقى