واژه تفسير از ماده (فَسر) مشتق شده است كه به معنى بيان و كشف[1] مىباشد. كلمه تفسير در ثلاثى مجرد و مزيد، متعدى است، بنابراين (فسرتُ الشىء) يا (فسّرت الشىء) هر دو به يك معنى است، با اين تفاوت كه در دومى تاكيد بيشترى وجود دارد.
در اصطلاح نيز براى تفسير تعاريف زيادى ذكر كردهاند. علامه طباطبايى تفسير را برطرف كردن و زدودن ابهام از الفاظ قرآن و آشكار نمودن مراد آيه مىداند.[2]
در قرآن كريم اين واژه تنها يكبار استعمال شده است: وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا[3]؛ و كافران بر تو هيچ مثل باطل نياوردند مگر آنكه ما در مقابل براى تو سخن حق را با بهترين بيان آورديم.
مفسرين راجع به معنا و شرح واژه (تفسيراً) نظرات متفاوتى دارند. برخى آن را به معنى كشف حجت و دليل دانسته[4] و عدهاى هم گفتهاند، يعنى بهترين معانى.[5] برخى ديگر هم بيان كردهاند: بهترين