شود، يا مالك ابن حارث نخعىّ آنجا رود، ولى چون قيس ابن سعد باين كار بىميل بود حضرت او را در شغل خود باقى گذاشت، و مالك اشتر را كه در نصيبين «شهرى بين شام و عراق» بود طلبيد و اين عهد نامه را براى او نوشته امر فرمود بسيج راه كند، و پيش از رفتن او براى اهل مصر نامه سى و هفتم را فرستاد، مالك با لشگر خود بجانب مصر روانه گرديد، چون معاويه خبردار شد به دهقان عريش «شهرى است در مصر» پيغام داد كه اشتر را زهر بخوران تا من خراج و ماليات بيست سال از تو نگيرم، چون اشتر بعريش رسيد دهقان كه دانسته بود عسل را بسيار دوست دارد، مقدارى عسل مسموم برايش ارمغان آورد و گوارايى و فوائد آنرا بيان كرد، اشتر از آن عسل زهرآلود ميل نمود، هنوز در جوفش مستقرّ نشده بدرود زندگانى گفت، و بعضى گفتهاند: شهادتش در قلزم «شهرى كه تا مصر سه روز راه دارد» واقع شد، و نافع غلام عثمان او را زهر خورانيد «چون خبر شهادت آن بزرگوار به معاويه رسيد با خورسندى بسيار ميان مردم ايستاده گفت: علىّ ابن ابى طالب را دو دوست بود، يكى در جنگ صفّين جدا گرديد و آن عمّار ابن ياسر بود كه كشته شد، و ديگرى امروز جدا گرديد و آن مالك اشتر بود كه اكنون خبر مرگ او رسيد، به آهنگ مصر سفر كرد و در شهر ايله- بين ينبع و مصر- نافع غلام عثمان نزد وى آمد و چندان در خدمت او مواظبت كرد كه خاطر اشتر از او آسوده گشت، پس در شهر قلزم شربت عسلى با زهر آميخته بخورد او داد كه بر اثر آن مالك دنيا را بدرود گفت ألا و إنّ للّه جنودا من عسل يعنى بدانيد خداوند را از عسل لشگرها است» و از آن سو چون خبر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد بسيار اندوهگين و افسرده خاطر شد گريست و بر منبر تشريف برده فرمود:
إنّا للّه و إنّا إليه راجعون، و الحمد للّه ربّ العالمين، اللّهمّ إنّى أحتسبه عندك فإنّ موته من مصائب الدّهر، رحم اللّه مالكا فلقد أوفى عهده، و قضى نحبه، و لقى ربّه، مع أنّا قد وطّنّا أنفسنا على أن نصبر على كلّ مصيبة بعد مصابنا برسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- فإنّها من أعظم المصيبات يعنى ما از خدا هستيم و بسوى او باز مىگرديم، و ستايش خداوندى را سزا است كه پروردگار جهانيان است، بار خدايا من مصيبت اشتر را نزد تو بشمار مىآورم، زيرا مرگ او از سوگهاى روزگار است، خدا مالك را رحمت فرمايد كه بعهد خود وفاء نمود، و مدّتش را بپايان رسانيد، و پروردگارش را ملاقات كرد، با اينكه ما تعهّد نمودهايم كه پس از مصيبت رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله بر هر مصيبتى شكيبا باشيم،