50 - از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است بسران لشگرهايش (كه در آن حقّ آنان را بر خود و حقّ خويش را بر آنها بيان كرده و ايشان را به دادگرى و پيروى امر فرموده است)
: 1- اين نامه از بنده خدا علىّ ابن ابى طالب سردار و كار فرماى مؤمنان است به مرزبانانش:
پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، سزاوار است كار فرما را كه فزونى يافته و نعمتى كه بآن رسيده سبب تغيير حال او بر رعيّت نشود (مقام و منزلت او را به آزار زير دستان واندارد) و نعمتهايى كه خدا بهره او گردانيده او را به بسيار آشنائى با بندگان خدا و مهربانى بر برادرانش وا دارد (كه هر كه چنين نكند شكر نعمتهاى پروردگارش را بجا نياورده است).
2- آگاه باشيد حقّ شما بر من آنست كه رازى را از شما پوشيده ندارم مگر در جنگ (كه فاش شدن اسرار جنگ دشمن را بر آن آگاه مىسازد) و كارى را بدون شور با شما انجام ندهم مگر در حكم شرعىّ (كه مشورت لازم نيست زيرا همه احكام را بايد از من بياموزيد) و در رساندن حقّى را كه بجا است براى شما كوتاهى نكنم، و از آن بىاستوار نمودن و تمام كردنش دست بر ندارم، و اينكه شما در حقّ نزد من برابر باشيد (يكى را بر ديگرى برترى ندهم) پس هرگاه رفتار من با شما چنين شد بر خدا است كه نعمت را بر شما تمام كند، و حقّ من بر شما پيروى و فرمانبردارى است، و اينكه از فرمان من رو برنگردانيد، و در كارى كه صلاح بدانم كوتاهى ننمائيد، و در سختيهاى راه حقّ فرو رويد (متحمّل رنجها گرديد تا حقّ را بيابيد) پس اگر شما اينها را در باره من بجا نياوريد كسى از كج رو شما نزد من خوارتر نيست، پس او را بكيفر بزرگ مىرسانم و نزد من رخصت و رهائى براى او نمىباشد، 3- و شما (نيز) اين پيمان را از سران (زير دست) خود بگيريد،