منكر دين شديد، و لقمه گوارا را از دهن بيرون انداختيد، و اگر شما و هر كه در روى زمين است كافر شويد خدا بىنياز است، پس به خانه بازگشت و سوگند ياد كرد كه با ابو بكر سخن نگويد و بر او نفرين نمود، و بر اين حال از دنيا رفت، و وصيّت كرد ابو بكر بر او نماز نخواند، و عبّاس بر او نماز گزارد و در شب دفن گرديد، خلاصه ابو بكر غلّه و سود آنرا گرفته بقدر كفايت باهل بيت عليهم السّلام مىداد و خلفاى بعد از او هم بر آن اسلوب رفتار نمودند تا زمان معاويه كه ثلث آنرا بعد از امام حسن عليه السّلام بمروان داد، و مروان در خلافت خود تمام آنرا تصرّف و كرد و فرزندانش دست بدست مىبردند تا زمان عمر ابن عبد العزيز كه او به اولاد فاطمه عليها السّلام برگردانيد، و شيعه گويد: اوّل مظلمه و چيزيكه از روى ظلم و ستم گرفته شده بود ردّ كرد فدك بود، و سنّى گويد: اوّل آنرا ملك خود گردانيد، و بعد به اولاد فاطمه عليها السّلام بخشيد، و پس از او باز غصب كردند تا در دولت بنى عبّاس ابو العبّاس سفّاح برگردانيد، و منصور گرفت، و پسرش مهدىّ برگردانيد، و دو پسرش موسى و هارون گرفتند، و مأمون برگردانيد تا زمان متوكّل و او سود آنرا بعبد اللّه ابن عمر بازيار واگذاشت، و گويند: در آنجا يازده نخله بود كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله بدست مبارك خود نشانده، فرزندان فاطمه عليها السّلام خرماى آنها را براى حاجّ ارمغان مىفرستادند و مالهاى بسيارى دريافت مىنمودند، بازيار كس فرستاد آن درختها را بريد و چون ببصره برگشت فالج گرديد، ابن ابى الحديد در شرح نامه نهم به مناسبتى مىنويسد: ابو العاص شوهر زينب دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه مشرك بود «و تا در مكّه بود پيغمبر اكرم نمىتوانست بين او و زينب جدائى اندازد و اگر چه اسلام آوردن زينب بين او و شوهرش را جدا ساخته بود» در جنگ اسير و دستگير گرديد، و اهل مكّه فديه و مال مىفرستادند تا اسيرانشان را رها سازند، زينب قلادهاى كه مادرش خديجه باو داده بود فرستاد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چون آن قلاده را ديد سخت برقّت آمد، و به مسلمانان فرمود: اگر اسير زينب را رها كنيد و فديه او پس دهيد شايسته است، گفتند: آرى يا رسول اللّه جانها و مالهاى ما فداى تو، پس فديه زينب را باز گردانيده ابو العاص را بدون فديه رها كردند، پس از آن مىنويسد: اين خبر را بر نقيب ابو جعفر يحيى ابن ابو زيد بصرىّ علوىّ كه خدايش رحمت كند مىخواندم، گفت: گمان ميكنى ابو بكر و عمر در اين واقعه حاضر نبودند؟! آيا مقتضى نبود كه دل فاطمه عليها السّلام را خوش كنند و از مسلمانان بخواهند كه حقّ خود باو واگزارند، آيا مقام و منزلت او نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از زينب كمتر بود و حال آنكه سيّده زنان جهانيان است، و اين در صورتيست كه براى او در باره فدك حقّى ثابت نشده باشد نه به نحله و بخشش