1- پس از ستايش خداوند و درود پيغمبر اكرم، من نعمان ابن عجلان زرقىّ را والى و حاكم بحرين گردانيدم، و دست ترا بدون آنكه نكوهش و سرزنشى برايت باشد كوتاه كردم (ترا فرا خواندم) و تو حكومت را نيك انجام دادى، و امانت (بيت المال) را اداء نمودى، پس (نزد من) بيا بىآنكه گمان بدى بتو داشته باشم يا سرزنش نموده تهمت زده گناه كارت دانم. 2- پس (سبب خواستن تو آنست كه) رفتن بسوى (جنگ) ستمگران اهل شام را تصميم گرفته دوست دارم تو با من باشى، زيرا تو از كسانى هستى كه براى جنگ با دشمن و برپا داشتن ستون دين (اجراى احكام اسلام) بايشان پشت گرمم، اگر خدا بخواهد.
(۴۳) (و من كتاب له عليه السلام) إلى مصقلة ابن هبيرة الشيباني و هو عامله على أردشيرخرة