مىبردى، و قصد داشتى آنها را از جهت دارائيشان بفريبى (خلاصه منظور از اظهار دين و ايمانت آن بود كه مردم را فريفته دارائيشان را بربائى) كه چون بسيارى خيانت بمردم ترا توانا ساخت زود حمله نموده برجستى، و ربودى آنچه بر آن دست يافتى از دارائيهاشان كه براى بيوه زنان و يتيمانشان اندوخته بودند مانند ربودن گرگ سبك ران بز از پا افتاده را، پس آن مال را به حجاز (مكّه يا مدينه) با گشادگى سينه (خرّم و شاد) بروى، و از گناه ربودن آن باك نداشتى، غير ترا پدر مباد (افّ بر تو) بآن ماند كه تو ميراثت را (كه) از پدرت و مادرت (رسيده برداشته) نزد خانوادهات آوردهاى (بيت المال را مرده ريگ پدر و مادر پنداشتى) 3- خدا را تسبيح كرده او را از هر عيب و نقصى منزّه مىدانم (شگفتا) آيا تو بمعاد و بازگشت ايمان ندارى، يا از مو شكافى در حساب و باز پرسى (در آخرت) نمىترسى؟ اى آنكه نزد ما از خردمندان بشمار مىآمدى، چگونه آشاميدن و خوردن (آن مال) را جائز و گوارا دانى، با اينكه ميدانى حرام مىخورى و حرام مىآشامى؟ و كنيزان خريده زنان نكاح ميكنى از مال يتيمان و بىچيزان و مؤمنان جهاد كنندگانى كه خدا اين مال را براى آنان قرار داده، و بآنها اين شهرها را (از دشمنان) محافظت و نگاهدارى نموده است!! 4- پس از خدا بترس و مالهاى اين گروه را بخود باز گردان كه اگر اين كار نكرده باشى و خدا مرا بتو توانا گرداند هر آينه در باره (بكيفر رساندن) تو نزد خدا عذر بياورم و ترا به شمشيرم كه كسيرا بآن نزدهام مگر آنكه در آتش داخل شده بزنم! 5- و بخدا سوگند اگر حسن و حسين (عليهما السّلام) كرده بودند مانند آنچه تو كردى با ايشان صلح و آشتى نمىكردم، و از من به خواهشى نمىرسيدند تا اينكه حقّ را از آنان بستانم، و باطل رسيده از ستم آنها را دور سازم، و سوگند بخدا پروردگار جهانيان: آنچه را كه از مال ايشان بردهاى بحلال اگر براى من باشد مرا شاد نمىكند كه آنرا براى پس از خود ارث بگذارم، 6- پس ضحّ رويدا يعنى در چاشت شتر را آهسته بچران (اين جمله مثلى است براى كسيكه در جاى آرام رفتن شتاب كند، اشاره باينكه در صرف مال تندروى مكن) كه بآن ماند كه تو بآخرت (مرگ) رسيدهاى، و زير خاك پنهان گشتهاى، و كردارت بتو نمايانده شده در جائيكه ستمكار در آنجا بر اثر غمّ و اندوه (آنچه از دست داده) فرياد ميكند، و تباه كننده