و اين كار من براى كنديت در سعى و كوشش و زياد كردن تلاش تو نبوده (زيرا توانائى خود را بكار بردهاى، ولى كارى كه از اشتر ساخته بود از تو ساخته نيست) و اگر آنچه در زير دست تو است (حكومت مصر) از تسلّط تو بيرون سازم ترا بچيزى (شهرى يا كارى) حاكم سازم كه سنگينى و رنجش كمتر و امارت آن بر تو خوش آيندهتر باشد.
2- مردى (مالك) را كه بر مصر حاكم ساختم براى ما مردى بود خير انديش (چنانكه تو هستى) و بر دشمن ما چيره و توانا (كه تو آن طور نيستى) پس خدايش بيامرزد كه روزگارش را (به سعادت و نيكبختى) بسر رساند، و با مرگ روبرو شد، و ما از او خورسنديم، خداوند رحمت خود را باو عطاء فرمايد، و پاداشش را دو چندان گرداند، 3- پس (اكنون كه مالك كشته شده و بمصر نرسيده) بسوى دشمن رو (در شهر نمان تا دشمن بسوى تو آيد) و با بينائى روان گرد (احتياط و آرامى در كار و روش جنگ را از دست مده) و بجنگ كسيكه با تو مىجنگد بشتاب (كندى مكن كه بر تو فيروزى يابد) و (آنها را) براه پروردگارت بخوان (تا حجّت بر ايشان تمام شود و بدانند جنگ تو با آنان بدستور خدا است نه از روى هواى نفس) و از خدا بسيار يارى طلب تا نگاهداردت از آنچه (گرفتاريها كه) ترا بغمّ و اندوه انداخته، و ياريت كند در آنچه (سختيها كه) بتو رسيده است، اگر خدا (فتح و فيروزى براى تو) خواهد.
(۳۵) (و من كتاب له عليه السلام) إلى عبد الله ابن العباس بعد مقتل محمد ابن أبي بكر بمصر