30- از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است به معاويه
(كه در آن او را اندرز داده و از عذاب و بدبختى انجام كار ترسانيده):
1 پس از خدا بترس در باره آنچه (نعمتهايى) كه نزد تو است، و بنگر در حقّى (اطاعت و پيروى و سپاسگزارى) كه بر تو دارد، و برگرد به شناسايى آنچه كه بجهل و نادانى آن معذور نيستى (امام زمان خويش را پيروى كن) زيرا براى اطاعت و پيروى (از خدا كه اساس آن شناسائى امام زمان است) نشانههاى آشكار و راههاى روشن و جادّههاى راست و هويدا و پايانى است (بهشت) كه آرزو ميشود، زيركان در آن وارد ميشوند، و سفلگان از آن سرباز مىزنند (بر خلاف دستور خدا و رسول كارهاى ناشايستهاى بجا مىآورند كه بآن نمىرسند) هر كه از آن راه پرت شود از راه حقّ بيرون رفته و ندانسته پا در بيابان گمراهى نهاده، و خدا نعمتش را از او تغيير داده (گرفته) و عذاب و سختيش را باو روا دارد، 2 پس خود را بپا و بر نفس خويش بترس (طبق دستور و خواهش او رفتار مكن) كه خدا راه (سعادت و نيكبختى) را بر تو آشكار فرموده، و تا آنجا كه كارهايت بتو انجام يافته اسب سوارى خود را به منتهاى زيانكارى و جاى كفر و نافرمانى (دوزخ) راندى، و نفس تو (كه از خواهش او پيروى كردى) ترا بشرّ و بدى (مخالفت با امام زمان خود) وادار ساخت، و در گمراهى (بدبختى هميشگى) افكند، و در تباهكاريها (معصيت خدا و رسول) وارد ساخت، و راهها (ى هدايت و رستگارى) را بر تو دشوار نمود (زيرا انسانى كه پيرو نفس باشد نفس راههاى سعادت و نيكبختى را دشوار مينمايد كه شخص از راههاى ضلالت و گمراهى پا بيرون ننهد).
(۳۱) (و من وصية له عليه السلام) للحسن ابن علي عليهما السلام كتبها إليه بحاضرين منصرفا من صفين