(با آن حضرت آن بزرگوار را) حمايت و كمك مىنمود، و (غير از ما بنى هاشم) آنكه از قريش مسلمان شده بود ترس و بيمى كه ما (از كفّار و مشركين) داشتيم نداشت براى سوگند و پيمانى كه (با مشركين) بسته، يا بجهت خويشى (با آنها) بود كه او را از بيم و ترس باز مىداشت، و او از كشته شدن ايمن و آسوده بود.
3 و چون (خداوند جنگ با مشركين و دفع شرّ آنها را امر فرمود، و) كارزار سخت مىشد كه مردم (از بيم و ترس) باز مىايستادند، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اهل بيت خود را جلو وامىداشت، و بوسيله آنان ياران و لشگريانش را از داغى نيزه و شمشيرها حفظ مىنمود، پس عبيدة ابن حارث (ابن عبد المطّلب پسر عموى آن حضرت) در جنگ بدر (نام چاهى كه بدر نام نزديك به مدينه در راه مكّه كنده بود) كشته شد، و حمزه (عموى آن بزرگوار) در جنگ احد (نام كوهى است نزديك مدينه) كشته گرديد، و جعفر (برادر من) در جنگ مؤته (نام موضعى در اطراف شام) كشته شد، و كسيكه اگر مىخواستم نامش را ذكر مىنمودم (امام عليه السّلام) شهادت و كشته شدن (در راه خدا) را خواست مانند كشته شدنى كه آنان خواستند (مرا نيز آرزوى شهادت و كشته شدن بود) و لكن عمر آنها زودتر بسر رسيد، و مرگ كسيكه نامش را ذكر نكردم بتأخير افتاد (پيغمبر مرا خبر داد كه تو نيز كشته خواهى شد، چنانكه در سخن يك صد و پنجاه و پنجم اشاره فرمود) 4 پس (با اين همه رنجها كه براى نگهبانى پيغمبر اكرم و ترويج دين اسلام كشيدم) شگفتا از روزگار كه در زمانى واقع شدهام كه با من برابر ميشود كسيكه براى يارى دين مانند من كوشش نكرده، و سابقه و پيشى گرفتن مرا در اسلام (ايمان بخدا و رسول) نداشته است چنان سابقهاى كه كس بمانند آن دسترسى ندارد مگر آنكه ادّعاء كنندهاى (معاويه) ادّعاء كند (در باره خود بگويد) آنچه را كه من نمىدانم، و گمان ندارم كه خداوند هم آنرا بشناسد (چون سابقه ايمان بخدا و رسول براى غير من ديگرى را نبوده تا خدا آنرا بشناسد) و بهر حال حمد و سپاس مخصوص خداوند است (كه مصلحت دانسته مانند ترا برابر من قرار دهد كه بر خلاف حقّ و حقيقت آنچه كه شايسته نيست ادّعاء كنى).
5 و امّا آنچه درخواست نمودى در باره فرستادن كشندگان عثمان بسوى تو، در اين كار انديشه نموده