آورده) چندى است پردههاى خود را آويخته (آماده گشته) و تاريكيش ديدهها را تار و نابينا نموده است.
3- و از جانب تو بمن نامهاى رسيده كه در آن گفتار درهم است و (بيكديگر ربطى ندارد، و) از صلح و آشتى (دم زدى، ولى) قواى آن (سخنانت) سست و ناتوان و داراى افسونهائى بود كه دانائى و بردبارى از جانب تو آنها را نبافته و گرد نياورده است (بلكه از نادانى و بىباكى و بىخردى آنها را فراهم آوردهاى) تو با اين سخنان نادرست بكسى مىمانى كه در زمين هموار شنزار فرو رفته و مانند خبط كننده در جاى تاريك (كه پيش پاى خود را نمىبيند) و خود را بردهاى بجاى بلندى (از من درخواست ولىّ عهدى و جانشينى كردهاى و انتظار آن دارى) كه رسيدن بآن دور و نشانههايش بلند است، عقاب (مرغ تيز چنگ بلند پرواز كه در قلّههاى كوههاى بلند كه در دسترس كسى نيست آشيان مىگيرد) بآن نمىرسد، و با آن عيّوق (ستارهايست در نهايت بلندى خرد و روشن و سرخ رنگ بسمت راست كهكشان پيرو ثريّا است و بر آن پيشى نمىگيرد) برابر ميشود (خلاصه به حقيقت اين مقام و مرتبه بشر بدون خواست خدا دسترسى نيابد).
4- و پناه مىبرم بخدا كه تو پس از من براى مسلمانان در حلّ و عقد كارهايشان حكمرانى، يا بتو بر يكى از ايشان از جهت عقد (نكاح و بيع و اجاره و مانند آنها) يا عهدى (همچون بيعت و امان و زنهار) مقام و منصبى دهم! (زيرا تو شايسته نيستى و من هرگز بخلاف حقّ و دستور خدا و رسول كارى انجام نمىدهم و به افسونهاى تو از راه نمىروم) پس اكنون خود را آماده ساخته بينديش، زيرا اگر تقصير و كوتاهى كردى تا هنگاميكه بندگان خدا بسوى تو برخيزند (لشگر ما بجنگ تو آيند) درها به رويت بسته شود و كارى كه امروز از تو پذيرفته است پذيرفته نگردد (امروز اگر توبه و باز گشت نموده از ما پيروى كردى آسوده مىمانى ولى پس از شروع بجنگ و خونريزى چاره از دست مىرود) و درود بر شايسته آن.