63 - از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است به ابو موسى اشعرىّ
كه (رجال نويسان او را مردى بد كردار دانسته به رواياتش اعتماد ندارند، و اشعر نام قبيلهاى است در يمن و اشعرىّ منسوب است بآن، و او) از جانب امام عليه السّلام بر كوفه حاكم بود زمانيكه بحضرت خبر رسيد كه مردم را از آمدن بكمك آن بزرگوار باز مىدارد و آنها را به مخالفت وامىدارد هنگاميكه ايشان را براى جنگ با اصحاب جمل (طلحه و زبير و عايشه و پيروانشان) خواسته بود (و ابو موسى مىگفت:
اين فتنه و تباهكارى است كه بين مسلمانان افتاده و بايد از آن كناره گرفت، و اخبار از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نقل مىنمود كه هرگاه بين امّت فتنه هويدا گرديد شما كناره گيريد، چون خبر بامام عليه السّلام رسيد فرزندش امام حسن عليه السّلام را با اين نامه روانه كوفه نمود، و ابو موسى را در آن بر اثر اين كار زشت تهديد كرده سرزنش فرمود): 1- از بنده خدا علىّ امير المؤمنين بعبد اللّه ابن قيس:
پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، سخنى از تو بمن رسيده كه هم به سود تو و هم به زيان تو است (زيرا واداشتن مردم را به كنارهگيرى از فتنه و نقل فرمايش حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله بحسب ظاهر درست و به سود تو است چون منظورت آنست كه مردم را از همراهى من باز دارى، ولى چون در حقيقت جنگ من با اصحاب جمل فتنه و تباهكارى نيست بلكه جلوگير فتنه و سبب آسايش است پس مخالفت تو و آنرا بنا حقّ فتنه پنداشتن به زيان تو است، براى آنكه در دنيا بكيفر من و در آخرت بعذاب الهىّ گرفتار خواهى شد) پس هرگاه آورنده پيغام من نزد تو آمد دامنت را به كمر زن و بندت را استوار ببند و از سوراخ و جايگاهت (كوفه) بيرون بيا (نپندار كه مانند سوسمار در سوراخ آسوده مىمانى) و آنها كه با تو هستند (يارانت) را بخوان و بر انگيز (بيارى ما وادار) پس اگر (كار ما را) راست پنداشته باور نمودى (بسوى ما) بيا، و اگر ترسيدى (در پيروى از ما سست بودى) دور شو (از