نمىشود، و بكمك عضوى (مانند دست و پا) نمىآفريند، و بحواسّ درك نمىگردد (زيرا جسم نيست كه اين اوصاف كه از لوازم جسم است در او باشد) و بمردم قياس (تشبيه) نمىشود (زيرا مانندى ندارد) (14) خداوندى است كه با موسى سخن گفت سخنى (كه آنرا ايجاد فرمود) و از آيات خود امر بزرگى را باو نمود (كه آن سخن بود) بدون اعضاء و آلتها، و گويايى و زبانكها (كه در حلق واقع است و بوسيله آن صدا بيرون مىآيد). (15) بلكه اگر راست گوئى اى كسيكه براى توصيف پروردگارت بخود رنج مىدهى وصف كن جبريل و ميكائيل و سپاه فرشتگان مقرّب درگاه خداوند را كه در غرفههاى پاك و پاكيزه ساكنند (و از عظمت و بزرگى پروردگار) سرها به زير افكنده و عقلهاشان حيران و ناتوان است از اينكه بهترين آفرينندگان را وصف نمايند (پس چون آنها نمىتوانند بكنه ذات او پى برند تو بنده ضعيف بطريق اولى از درك حقيقت او عاجز و ناتوانى) (16) و بصفات كسانى درك ميشوند كه داراى شكلها و ابزارها هستند و آنكه مدّت او بسر آيد زمانيكه پايانش به نيستى بكشد، (17) پس خدائى جز او نيست (كه اگر بود البتّه درك مىشد) هر تاريكى را بنور خود روشن گردانيده و هر نورى را بسبب تاريك كردن خويش تاريك نموده (روشنى هدايت بر اثر لطف و تاريكى گمراهى نتيجه قهر او مىباشد).