او هم مانند زبانش از كار باز ماند (سخنى نمىشنود) و ميان اهل بيت خود در حالى مىماند كه نه به زبان گويا است و نه به گوش مىشنود، چشم خويش را بنگريستن چهرههاى ايشان باز ميكند حركات زبان آنان را مىبيند و سخنشان را نمىشنود، (20) پس (آثار) مرگ بيشتر شده باو در آويخته چشمش را هم فرا گيرد (ديگر چيزى را نخواهد ديد) چنانكه گوشش را فرا گرفته (چيزى را نمىشنيد) و جان از بدنش خارج گردد، پس مردارى است ميان اهل بيتش كه از او وحشت نموده و از نزديك شدن باو دورى كنند، نه گريه كنندهاى را همراهى مىنمايد و نه خوانندهاى را پاسخ مىدهد، (21) پس از آن او را برداشته بسوى (آخرين) منزل در زمين (قبر) مىآورند و در آنجا او را (تنها گذارده) به عملش مىسپارند، و ديدن او را ترك خواهند نمود.