(۳۰) و بسا در اين كتاب ديده ميشود لفظى كه بدو جور يا بيشتر نقل شده (و دانسته نمىشود كدام يك را حضرت فرموده) و يا جملهاى مكرّر است و سبب ترديد لفظ و تكرار معنى آنست كه سخنان آن حضرت در روايات باختلاف وارد گرديده (بنا بر اين) (۳۱) گاهى اتّفاق افتاده كه سخنى از آن جناب در روايتى ديده شده بهمان قسم در اينجا نقل گشته است و پس از آن در روايتى به طرز ديگر يافت شده (و اين اختلاف) يا بسبب آنست كه در روايت دوّمى آن لفظ و يا جمله مفصّلتر بيان گشته، يا از جهت آنست كه عبارت آن از عبارتى كه در روايت اولى بيان شده نيكوتر و بهتر است، پس در اين صورت مقتضى آنست كه آن كلام دوباره بيان شود تا سخن آن حضرت محفوظ بماند و كوشش ما براى اختيار كردن گراميترين سخنان آن بزرگوار هويدا گردد، (۳۲) و گاهى هم دو جاى مختلف سخنى از آن حضرت اختيار شده، نه از روى قصد و عمد، بلكه بسبب دورى زمان از روى غفلت و فراموشى بوده است، (۳۳) و با همۀ اين خصوصيات ادّعا نمىكنم كه من احاطه دارم به كليّۀ كلمات آن جناب بطوريكه از دست نرفته باشد سخنى از او، بلكه بعيد هم نمىدانم سخنانى كه بمن نرسيده زيادتر باشد از آنچه رسيده و سخنانى كه من اطّلاع بر آن دارم كمتر باشد از آنچه را كه در دسترس من نيست، (۳۴) با وجود اين بر من جدّ و جهد و سعى و كوشش لازم است (در جمع آورى سخنان امير المؤمنين باندازۀ قدرت و توانائى) و بر خداى متعال است آشكار كردن راه و هدايت نمودن راه نما اگر بخواهد.
۳۵و رأيت من بعد تسمية هذا الكتاب بنهج البلاغة، إذ كان يفتح للنّاظر فيه أبوابها، و يقرّب عليه طلابها، و فيه حاجة العالم و المتعلّم، و بغية التبليغ و الزّاهد،
۳۶و يمضي في أثنائه من عجيب الكلام في التّوحيد و العدل، و تنزيه اللّه سبحانه و تعالى عن شبه الخلق، ما هو بلال كلّ غلّة، و شفاء كلّ علّة، و جلاء كلّ شبهة،
۳۷ و من اللّه سبحانه أستمدّ التّوفيق و العصمة، و أتنجّز التّسديد و المعونة،