7- آيا قناعت
ميكنم كه بمن بگويند زمامدار و سردار مؤمنين در حاليكه به سختيهاى روزگار با آنان
همدرد نبوده يا در تلخكامى جلو ايشان نباشم؟ پس مرا نيافريدهاند كه خوردن طعامهاى
نيكو (از نيكبختى جاويد) بازم دارد مانند چهار پاى بسته شده كه انديشهاش علف
آنست، يا مانند چهار پاى رها گشته كه خاكروبهها را بهم زند تا چيزى يافته بخورد،
پر ميكند شكنبه را از علفى كه بدست آورده، و غفلت دارد از آنچه برايش در نظر دارند
(نمىداند كه صاحبش مىخواهد فربه شود تا به كشتارگاهش فرستد يا برايش بار كشى
نموده كارش را انجام دهد) يا مرا نيافريدهاند كه بيكار مانده و بيهوده رها شوم،
يا ريسمان گمراهى را كشيده بىانديشه در راه سرگردانى رهسپار گردم، 8- و چنانست كه
مىبينم گويندهاى از شما مىگويد: اگر اين است خوراك پسر ابو طالب پس ضعف و سستى
او را از جنگ با همسران و معارضه و برابرى با دليران باز مىدارد؟! بدانيد درخت
بيابانى (كه آب كم بآن مىرسد) چوبش سختتر (استوارتر) است، و درختهاى سبز و خرّم
(كه در باغهاى پر آب كاشته شده) پوستشان نازكتر است، و گياههاى دشتى (كه جز آب
باران آب ديگرى نيابند) شعله آتش آنها افروختهتر و خاموشى آنها ديرتر است (آرى
انسان هر قدر كمتر بخورد و بياشامد اندامش استوارتر و در كارزار دليرتر است، و هر
قدر بيشتر بخورد و بياشامد نازك پوست و سست دل و ترسناكتر است) 9- و (اتّصال و
همبستگى) من با رسول خدا مانند (اتّصال) نخلى است از نخل (كه هر دو از يك بيخ
روييده) و مانند (اتّصال) دست است به بازو (كه بهم پيوستهاند، بنا بر اين) سوگند
بخدا اگر عرب بر جنگ من با هم همراه شوند از ايشان رو برنگردانم، و اگر فرصتها
بدست آيد به سويشان مىشتابم (همه را در راه خدا و يارى دين گردن مىزنم) و زود
باشد كه كوشش نمايم در اينكه زمين را از اين شخص وارونه و كالبد سرنگون (معاويه)
پاك سازم تا اينكه گلوله خاكى از بين دانه درو شده بيرون آيد (منافق و دو رو را از
بين مؤمنين رانده راه دين را از رهزنان گمراهى آسوده سازم).