13 (1013)-
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه در مذمّت شهر بصره و مردم آن فرموده
(پس از پايان
جنگ جمل و فتح بصره حضرت امر فرمود منادى ميان مردم نداء كند كه روز جمعه به نماز
حاضر شوند، چون روز جمعه شد همه گرد آمده با آن جناب در مسجد جامع نماز خواندند،
پس از آن حضرت به ديوار قبله تكيه داده ايستاد و بعد از اداى حمد و ثناى الهىّ و
درود بر حضرت رسول و استغفار براى مؤمنين و مؤمنات فرمود):
(1) اى مردم
شما سپاه زنى (عائشه) و پيرو حيوان زبان بستهاى (شتر عائشه) بوديد، به صداى شتر
بر انگيخته مىشديد (بدور آن جمع مىگرديديد) و هنگاميكه پى كرده شد (كشته گرديد)
همگى گريختيد (در جنگ جمل هودج عائشه را زره پوش و بر شترى نهاده در ميان لشگر
قائم مقام علم نگاهداشته بدور آن گرد آمده بودند، عائشه آنها را بر جنگ ترغيب
مىنمود و آنان پروانهوار به دورش گشته رجز خوانده كشته مىشدند، بزرگانشان فخر
كنان مهار شتر را گرفته هر كدام بخاك مىافتاد ديگرى جاى او را مىگرفت، تا آنكه
بر هودج و شتر زخم بسيار وارد آمد، حيوان زبان بسته از هول واقعه و سوزش زخمها
فرياد ميكرد، ايشان بيش از پيش جمع شده دورش را مىگرفتند تا سه پاى شتر قطع شد و
نمىافتاد، حضرت امير فرمود شيطان آنرا نگاهداشته شمشير بر آن بزنيد، چون شمشير
زدند و بزمين افتاد مردم فرار كردند، پس كسانيكه مصالح دين و دنياى خود را در
اختيار زنى نهاده از شترى پيروى كنند، مردمان پست باشند، لذا مىفرمايد:) (2)
اخلاق و خوى شما سست و عهد و پيمان شما ناپايدار