173
(1173)- از سخنان آن حضرت عليه السَّلام است در باره طلحة ابن عبيد اللّه
(هنگاميكه
خبر رسيد طلحه و زبير بطرف بصره حركت كرده آن بزرگوار را بجنگ تهديد مىنمايند):
(تا كنون)
(1) تهديد بجنگ نمىشدم و كسى مرا از ضرب شمشير نمىترسانيد، و من بآنچه پروردگارم
بيارى نمودن (و غلبه بر دشمن) وعده داده است اطمينان دارم (پس تهديد و ترساندن از
جنگ براى كسى است كه از مرگ و كشته شدن مىترسد، و يقين بدين ندارد، و امّا چرا
طلحه بطرف بصره رفته؟) (2) سوگند بخدا نشتافته كه خود را آماده خونخواهى عثمان
نمايد، بلكه مىترسد از او خونخواهى كنند، زيرا گمان مىبرند كه او يكى از كشندگان
است، و در ميان كشندگان عثمان حريصتر از او كسى نبوده، پس خواسته بر اثر گرد آورى
لشگر بعنوان خونخواهى او مردم را بغلط اندازد تا امر مشتبه شده و شكّ و ترديد پيدا
شود، (3) و سوگند بخدا در باره عثمان يكى از سه كار را (كه انجام آن بر او لازم و
حقّ از آن بيرون نبود) بجا نياورد: اگر پسر عفّان ستمگر بود، چنانكه گمان ميكرد،
سزاوار بود كه كشندگان او را يارى و از همراهانش دورى كرده با آنان دشمنى كند (ولى
او اين كار را نكرده، زيرا با اينكه او را ستمگر مىدانسته بعد از كشتنش با
كشندگان دشمنى و ياورانش را كمك نموده و در صدد خونخواهيش بر آمده است) و اگر
مظلوم (و كشتن او حرام) بود (چنانكه در اين زمان اين سخن به زبان آورده و بين مردم
شهرت داده) سزاوار بود كه از جمله كسانى باشد كه از كشندگانش جلوگيرى كرده عذر
(كارهاى زشتش) را بخواهد، و اگر در اين دو كار بحال شكّ و ترديد بود (نمىدانست
ستمگر است يا ستمديده) سزاوار بود كه از او كناره گيرى كرده به گوشهاى رود و مردم
را با او بگذارد، (4) و او هيچيك از اين سه كار را نكرد (بلكه آتش فتنه را روشن
كرد و مردم را به كشتن او ترغيب نمود) و (اكنون) كارى پيش گرفته كه راه آن شناخته
نشده، و عذرهاى او (از قبيل خونخواهى عثمان، و مظلوم كشته شدن او براى شكستن بيعت)
درست نبوده است.