responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 557

بين مكّه و بصره» رسيدند سگهاى آنجا بانگ زنان قصد هودج عائشه نمودند، پرسيد اين چه آبى است؟ گفتند:

آب حوأب، گفت: مرا بر گردانيد كه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‌فرمود: سگهاى حوأب بروى يكى از زنهايم بانگ مى‌زنند زمانيكه بجنگ وصىّ من مى‌رود، سعى كن كه تو نباشى، طلحه و زبير او را باشتباه انداختند و هفتاد كس حاضر نموده گواهى دادند كه اين آب را آب حوأب نمى‌نامند، و اين اوّل شهادت و گواهى دروغ و نادرستى بود كه در اسلام داده شد، چنانكه صاحب مجمع البحرين از حضرت صادق عليه السّلام نقل مى‌نمايد، خلاصه طلحه و زبير) زنهاى خود را در خانه‌هاشان باز گذاشتند و باز گذاشته رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را بخود و ديگران آشكار نمودند در بين لشگرى كه نبود از ايشان مردى مگر آنكه اطاعت و فرمانبردارى مرا به گردن گرفته، و باختيار نه از روى اجبار با من بيعت نموده بود (حرمت پيغمبر اكرم را رعايت نكرده بر خلاف دستور خداى تعالى رفتار نمودند، در قرآن كريم س 33 ى 33 مى‌فرمايد: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‌ يعنى اى زنهاى پيغمبر در خانه‌هاتان قرار گيريد و زينت و آرايش خود را مانند آشكار ساختن زنهاى جاهليّت پيش از اين به بيگانه آشكار مسازيد) (6) پس بر عامل من در بصره (عثمان ابن حنيف) و خزانه داران بيت المال مسلمين و غير ايشان از اهل آن ديار وارد گشتند، و گروهى را بصبر كشتند (آنان را در زندان نگاه‌داشتند، يا آنكه كتك زده آنقدر آزردند تا مردند) و گروهى را بمكر و حيله شهيد نمودند (هنگاميكه طلحه و زبير و عائشه و پيروانشان وارد بصره شدند، عثمان ابن حنيف انصارى كه از اصحاب رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله» ودر آن زمان از جانب امير المؤمنين عليه السّلام- والى و حكمران آن سامان بود طبق دستور آن حضرت كه در نامه خود نوشته بود با ايشان جنگيد تا اينكه قرار شد تا آمدن آن بزرگوار با هم مداراة كرده زد و خورد را كنار گذارند، پس با مكر و حيله خزانه داران بيت المال را دستگير كرده بامر عائشه سر بريدند، و گروهى را هم كشتند، و موى سر و ريش و مژه و ابروى عثمان را كنده از شهر بيرونش نمودند، در بين راه به ملاقات حضرت نائل شد، آن بزرگوار بر او گريست و فرمود از پيش ما پير رفته جوان باز آمدى (7) پس (بر اثر ظلم و ستم اصحاب جمل امام عليه السّلام مى‌فرمايد:) سوگند بخدا اگر دست نمى‌يافتند به مسلمانان مگر به يك مرد كه او را عمدا بدون آنكه مرتكب جرم و گناهى شده باشد بكشند، هر آينه كشتن همه آن لشگر بمن حلال بود، زيرا آن لشگر حاضر بودند و نهى از منكر و كار زشت (كشتن مسلمان بى گناه) ننمودند، و كشتن او را (بقصد فساد و تباهكارى در زمين و محاربه با من كه مانند محاربه با خدا و رسول است) نه به زبان و نه بدست‌

نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 557
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست