هميشگى) ايمن و آسوده است، و دشمن او (كسيكه گردن از زير بار عبادت و
بندگيش كشيده و در راه او قدم ننهاده) هراسان است، (13) و سزاوار نيست كسيكه عظمت
و بزرگى خدا را شناخت (و دانست كه او بر هر چيز قادر و توانا است) خود را بزرگ
شمارد (از اوامر و نواهى او پيروى ننمايد) زيرا بلندى مقام و شايستگى اشخاصى كه
مىدانند بزرگى خداوند متعال را حدّى نيست به اينست كه در مقابل او متواضع و فروتن
باشند (بآنچه دستور داده رفتار نمايند) و سلامتى (رهائى از عذاب) كسانيكه مىدانند
قدرت و توانائى او فوق هر توانائى است باين است كه فرمان او برند، (14) پس از حقّ
(و اهل آن يعنى زمامداران دين) دورى نكنيد مانند شخص تندرست كه از جرب دار، و شفاء
يافته كه از بيمار دورى مىنمايد، (15) و بدانيد هرگز براه راست (دين حقّ) پى
نخواهيد برد تا كسيرا كه آنرا وا گذاشته (از آن پيروى ننموده) بشناسيد، و هرگز
بعهد و پيمان قرآن وفاء نمىكنيد (بخدا و رسول ايمان نمىآوريد) تا كسيرا كه نقض
عهد كرده و پيمان شكسته (بآنها نگرويده) بشناسيد، و هرگز بكتاب خدا چنگ نمىزنيد
(بدستور آن رفتار نمىنمائيد) تا كسيرا كه آنرا دور انداخته (به احكام آن عمل
ننموده) بشناسيد، (16) پس (چون اشخاصى را كه در راه راست قدم ننهاده و عهد و پيمان
قرآن را شكسته و آنرا رها كردهاند شناختيد و از آنها دورى و بيزارى جستيد) راه
راست و وفاى بعهد و پيمان و كيفيّت وا بسته شدن بقرآن را از اهل آن (أئمّه هدى
عليهم السّلام) درخواست نمائيد، زيرا ايشان زنده دارنده علم و دانش و ميراننده جهل
و نادانى هستند (بدليل اينكه) (17) آنانند كسانيكه حكم ايشان (احكام شرعيّه و تكاليف
الهيّه كه بيان فرمودهاند) شما را آگاه مىسازد و از علم و دانائيشان، و خاموشى
آنها (در جائيكه سخن نبايد گفت) از (نيكوئى) گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان
(برابرى گفتار و كردارشان از درستى اعتقاد و راستى ايمانشان) (18) مخالف دين
نيستند (زيرا زمام آن بدست آنها بوده و معصوم و مبرّى از هر عيب و گناه مىباشند)
و در (هيچ حكم از احكام) آن با يكديگر اختلاف ندارند (زيرا علوم آنان از يك سرچشمه
كه معدن رسالت باشد فرا گرفته شده است) پس دين در باره آنان گواهى است راستگو
(بيگانگى و عدم اختلاف آنها گواهى مىدهد) و خاموشى است گويا (در حقيقت دين گويا
است كه حقّ با ايشان است و ايشان با حقّ هستند، اگر چه در ظاهر سخنى نمىگويد).