104
(1104)- از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از ستودن پيغمبر اكرم
بانقراض دولت بنى اميّه اشاره نموده و بعد از آن مردم را پند و اندرز مىفرمايد):
[قسمت أول
خطبه]
(پيش از طلوع
خورشيد حقيقى و تابش آفتاب عالم گير اسلام مردم در منتهى درجه ضلالت و گمراهى و
بدبختى بودند) (1) تا آنكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به رسالت و
پيغمبرى بر انگيخت كه (نيكو كاران و بد كاران را) شاهد و گواه باشد، و (نيكو كاران
را به پاداش كردارشان) مژده دهد و (معصيت كاران را از عذاب الهىّ) بترساند، در
حاليكه در طفوليّت و خورد سالى بهترين خلائق و در كهولت (چهل سالگى) كريمتر و
برگزيدهترين آنها و طبيعت در خلقت او پاكتر از همه پاكان (از آدم عليه السّلام تا
عبد اللّه همواره در صلب انبياء و اوصياى ايشان) بود، و بخشش او بيش از توقّع
خواستاران باران بخشش او بود، (2) پس (اى بنى اميّه) از شيرينى لذّت و خوشى دنيا
بهرهمند نگشتيد و براى نوشيدن شير از پستان آن توانا نشديد مگر بعد از آنكه آنرا
يافتيد با مهار جولان دار و جهاز و پالان تنگ نبسته (آنرا چون شتر سر خود و بى
ساربان رايگان بدست آورديد، و اين بر اثر آن بود كه) حرام آن نزد خانوادههايى
(خلفاء پيش از امام عليه السّلام و پيروانشان) به منزله درخت سدر بى خار بود (كه
به آسانى ميوه آنرا تناول مىنمودند، يعنى نواهى را مرتكب شده از عذاب روز رستاخيز
باكى نداشتند) و حلال آن از آنها دور گشته وجود نداشت (گفتار و كردارشان بر خلاف
دين اسلام بود) و (3) (شما گمان نكنيد كه همواره دنيا بهمين منوال بوده دولت بنى
اميّه باقى و برقرار مىباشد، بلكه) سوگند بخدا، دنيا را به دلخواه خود يافتهايد
مانند سايه كشيده شده تا مدّت معيّنى، پس زمين براى شما خالى و بى صاحب است، و
دستهايتان در آن گشاده، و دستهاى پيشوايان (حقيقى) از (استيلاء بر) شما باز داشته
شده، و شمشيرهاى شما بر آنها مسلّط است، و شمشيرهاى آنان از شما برداشته (خلاصه
تسلّط شما بر مردم روزگار طورى خواهد بود كه دوستان خدا و فرزند دلبند رسول اكرم
را خواهيد كشت، و ليكن) (4) آگاه باشيد براى هر خونى خونخواه و براى هر حقّى خواهانى
است، و خونخواه خونهاى ما همچون حاكمى است كه در باره خودش حكم كند (كه بدون بيّنه
و شاهد طبق علمش در حقّ خويش حكم مىنمايد) و خونخواه و خواهان حقّ ما خداونديست
كه هر كه را بطلبد (و بخواهد