responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 308

(1104)

103 (1103)- از خطبه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است (هنگام رفتن بجنگ جمل‌

كه مردم بصره به همراهى طلحه و زبير عائشه را بر شتر سوار كرده اطراف او گرد آمده مى‌خواستند با امير المؤمنين بجنگند، و مقصود آنست كه مردم را آگاه سازد كه جنگيدن آن بزرگوار با اصحاب جمل براى اظهار حقّ و ابطال باطل مى‌باشد):

(1) پس از حمد و ثناى الهىّ و درود بر خاتم النّبيّين (آگاه باشيد) خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را در ميان عرب به رسالت بر انگيخت و هيچيك از آنها نبود كه بخواند كتابى از حقّ، و نبوّت و پيغمبرى و وحى ادّعاء كند (تا در باره آن حضرت شكّ نموده بآن بزرگوار تهمت زنند) (2) پس (براى اظهار حقّ و اثبات اسلام) به همراهى پيروانش با مخالفين خود جنگيده آنان را بمحلّ رستگاريشان سوق مى‌داد (بطريق حقّ و راه سعادت و خوشبختى دعوت مى‌نمود) و براى رهاندن ايشان از جهالت و نادانى مبادرت مى‌فرمود كه مبادا مرگ آنها را به حالت كفر و گمراهى دريابد (و بعذاب جاويد مبتلى گردند) تا (از سنگينى بار فتنه و فساد و گمراهى) آنرا كه مانند شتر (سنگين بار) عاجز و درمانده و وامانده و شكسته مى‌شد، آن حضرت بر سر راه او مى‌ايستاد (كوشش مى‌نمود) تا به منزلش (سعادت و خوشبختى) مى‌رساند (هدايت مى‌فرمود، همه براه راست رهسپار شدند) مگر هلاك شده‌اى كه ابدا خير و نيكى در او نبود (مانند ابو جهل كه از بدى فطرت قابليّت رستگارى نداشت و به هيچ گونه هدايت نمى‌شد، و در تبليغ احكام كوتاهى نكرد) (3) تا راه نجات و رهائى از گمراهى را بآنها نمود، و آنان را در جايگاهشان جاى داد (وادار بگرويدن دين اسلام كه فطريشان بود فرمود) پس آسياى ايشان به گردش افتاد (امور زندگانيشان منظّم گشت) و نيزه آنها راست گرديد (توانا شده زير بار گمراهى گمراه كنندگان و ستم ستمگران نمى‌رفتند) (4) و سوگند بخدا من جلو لشگر اسلام بوده لشگر كفر را مى‌راندم، تا همگى پشت كردند (از كيش خويش دست بر داشتند) و گرد آمده رام گرديدند (فرمانبردار شدند، و هرگز) ضعيف و ناتوان نگشته نترسيده خيانت و سستى ننمودم، (5) و سوگند بخدا (اكنون در اين جنگ هم) باطل را مى‌شكافم تا حقّ را از پهلوى آن بيرون آورم (با ايشان زد و خورد ميكنم و از كشتن و كشته شدن باكى ندارم، براى آنكه فتنه جويان دست از فتنه و فساد برداشته حقّ آشكار گردد. سيّد رضىّ فرمايد:) اين خطبه پيش از اين بيان شد (خطبه سى و سوّم) و ليكن چون در اين روايت آنرا از جهت زيادى‌

نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 308
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست