قسمتى [دوم] از اين خطبه در كيفيّت خلق آدم عليه السّلام است:
(25) پس (از
آنكه خداوند متعال آسمان و زمين و خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد) از جاى سنگلاخ
و جاى هموار زمين و جائى كه مستعدّ براى كشت و زرع بود و جاى شورهزار، پاره خاكى
را فراهم آورد، آب بر آن ريخت تا خالص و پاكيزه شد و آنرا با آب آميخت تا بهم
چسبيد، آنگاه از خاك آميخته شده شكلى را كه داراى اطراف و اعضاء و پيوستگيها و
گسستگيها بود بيافريد، آنرا جمودت داد تا از يكديگر جدا نشود، و محكم و نرم قرار
داد تا گل خشك شده شد (و آنرا بحال خود باز داشت) براى زمان معيّنى (كه در آن وقت
مقتضى بود روح و حيات بآن داده شود) (26) پس آن گل خشك شده را جان داد، بر پا
ايستاد در حالتى كه انسانى شد داراى قواى مدركه، كه آنها را در معقولات بكار
مىاندازد، و فكرهايى كه در كارها تصرّف مىنمايد، و اعضائى كه خدمتگزار خويش قرار
مىدهد، و ابزارى (مانند دست و پا) كه در كارهايش به حركت مىآورد، و داراى معرفتى
كه ميان حقّ و باطل و چشيدنيها و بوييدنيها و رنگها و جنسها را تمييز مىدهد، و
(نيز آن گل خشك شده انسانى شد كه) (27) خلقت و طينت او به رنگهاى گوناگون آميخته
گرديد (هر جزئى از اجزائش بر طبق حكمت داراى رنگى شد مانند سفيدى استخوان و سرخى
خون