98 (1098)-
از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است (در بى اعتبارى دنيا و دل نبستن بآن):
(1) خداوند
را بر نعمتهايى كه عطاء فرموده سپاسگزاريم و در كارهاى خود از او يارى مىطلبيم،
و سلامتى (از بيمارى نادانى و گمراهى و نافرمانى) در دين و عقائد را از او درخواست
مىنماييم (تا ما را بخود وا نگذارد كه از صراط مستقيم و راه راست منحرف شويم)
چنانكه سلامتى (از بيماريهاى) بدنها را از او مىخواهيم.
(2) بندگان
خدا شما را سفارش ميكنم بترك اين دنيا كه شما را (بالأخره) رها ميكند (و در قيامت
سودى براى شما ندارد) و اگر چه بترك آن ميل نداشتهايد (و نخواستهايد كه شما را
رها كند) و كالبدهاى شما را كهنه كرده مىپوشاند اگر چه شما دوست داريد تازه
بماند، پس داستان شما و دنيا همچون داستان مسافرينى است كه به راهى مىروند و گويا
(سرعت و تندرويشان به كسانى ماند كه) راه را بپايان رساندهاند و نشانهاى را (كه
از دور نمايان است) منظور خويش قرار داده بآن رسيدهاند (تند گذشتن عمر شما در اين
دنيا به قسمى است كه گويا بمنزل آخر كه مرگ است رسيدهايد) (3) و چه بسيار اميدوار
است رانندهاى كه در صدد است مركب خود را بمنتهى درجه مسافتى كه مىتواند براند تا
به منظور خود برسد، و بچه چيز اميد دارد كسيكه بقاء و، هستى او را روزى است كه رها
نمىكند او را و طلب كنندهاى كه با شتاب و تندى او را ميراند