92 (1092)-
از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از خاتمه جنگ نهروان فرموده
و از
خطبههاى مشهوره آن بزرگوار مىباشد كه در آن فضائل و مناقب خود را شرح داده و
براى جهّال و غافلين مقام و منزلت خويش را بيان كرده تا بدستور او رفتار نموده امر
و فرمانش را پيروى نمايند، و بعد از آن از فتنه و فساد بنى اميّه و سختيهايى كه در
زمان سلطنت و پادشاهى هر يك از آنها بمردم وارد شده و انقراض دولت آنان خبر داده):
(1) پس از
حمد و ثناى الهىّ و درود بر پيغمبر اكرم، اى مردم من چشم فتنه و فساد را كور كردم
(با طلحه و زبير و پيروانشان در جنگ جمل و با معاويه و لشگرش در جنگ صفّين و با
خوارج در نهروان جنگيده نگذاشتم فسادشان عالم گير گردد) و غير از من كسى بر (دفع)
آن فتنه و فساد جرأت نداشت، پس از آنكه تاريكى آن موج زده و سختى آن رو به افزونى
نهاده بود (همه جا را فتنه فرا گرفته هيچكس نمىدانست چه بايد كرد، زيرا اهل اسلام
حكم جنگيدن با اهل قبله را از آن پيش ندانسته جرأت بر آن نداشتند، چنانكه ابن عمر
و سعد ابن مالك و ابو موسى و مانند ايشان از آن حضرت كناره كرده گفتند: از اين
فتنهاى كه در ميان مسلمانان واقع شده اجتناب و دورى سزاوار است) پس (چون بهمه چيز
دانا هستم احكام و مسائل دين خود را) از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد، و
(بحكم عقل و نقل جرأت نيست كسيرا جز علىّ ابن ابى طالب و ائمّه طاهرين عليهم
السّلام كه در بالاى منبر بگويد: فاسألوني قبل أن تفقدونى يعنى بپرسيد از من پيش
از آنكه مرا نيابيد. زيرا پرسشها بيشمار و گوناگون است، بعضى راجع بمعقول و برخى
مربوط بمنقول و دستهاى در باب عالم شهود و پارهاى در باره عالم غيب و همچنين
راجع به گذشته و يا آينده و يا زمان حال باشد، و ممكن نيست كسى بتواند اين پرسشها
را پاسخ گويد مگر كسيكه از جانب خداوند تأييد شده و از منبع علم و حكمت و سرچشمه
كمال و معرفت، علوم اوّلين و آخرين را آموخته باشد) (2) سوگند بآن كسيكه جان من
بدست قدرت او است از اين زمان تا قيامت چيزى (خبرى) را از من سؤال نمىكنيد و از
گروهى كه صد كس (كمتر يا بيشتر) را هدايت نمايند و صد كس را گمراه سازند (مردمى كه
زمامدار شوند و سبب رستگارى يا گمراهى گردند) پرسش نمىنمائيد مگر آنكه بشما خبر