responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 161

(1067)

66 (1066)- از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در باره ادّعاى انصار (راجع بامر خلافت)

گفته‌اند: پس از وفات رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» چون اخبار سقيفه (بنى ساعده يعنى خانه‌اى كه جماعت انصار در مدينه براى حلّ و فصل قضا يا در آنجا گرد مى‌آمدند) به امير المؤمنين «عليه السّلام» رسيد (كه انصار سعد ابن عباده را كه بيمار بود به سقيفه آورده خواستند او را امير و خليفه نمايند، ابو بكر و عمر آگاه شده به آنجا شتافته با ايشان گفتگو آغاز كردند، انصار گفتند: ما بامر خلافت سزاوارتريم، اگر قبول نداريد شما براى خود و ما براى خويشتن اميرى تعيين مى‌نماييم، عمر گفت: دو شمشير در يك غلاف نشايد و عرب از شما اطاعت و پيروى نمى‌نمايد، و هر دسته از مهاجرين و انصار فضائل و مناقب و حقوق خود را و اسلام ياد كردند، پس از آن بشير ابن سعد خزرجى از روى حسد برخاسته قريش را ستود و با عمر و ابو عبيده بابى بكر بيعت نمودند و سعد ابن عباده را به منزلش بردند) حضرت فرمود: انصار چه گفتند؟ پاسخ دادند كه آنها گفتند از ما اميرى باشد و از شما اميرى، فرمود: (1) چرا حجّت و دليل براى ايشان نياورديد باينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وصيّت كرده كه به نيكوكار آنها نيكوئى شود و از بد كردارشان در گذرند، گفتند: اين جمله بر انصار چگونه حجّت و دليلى است؟ فرمود اگر امارت در ايشان مى‌بود (و لياقت خلافت را داشتند) حاجت به توصيه براى ايشان نبود (بلكه بايشان سفارش ديگران را مى‌فرمود) (2) پس از آن فرمود: قريش (در مقابل احتجاج انصار) چه گفتند؟ پاسخ دادند كه حجّت و دليل آوردند باينكه آنها شجره و درخت رسول (از يك اصل و نسب و سزاوارتر بخلافت) هستند، فرمود: به درخت احتجاج كردند و ميوه را ضائع و تباه ساختند (اگر آنان با شجره و درخت رسول خويشى دور دارند و به اين جهت خود را بامر خلافت سزاوار مى‌دانند، من خود ميوه آن درخت و پسر عموى آن حضرت، هستم، خلافت و امارت حقّ من است، و ديگرى را شايستگى آن نيست).

نام کتاب : ترجمه نهج البلاغه نویسنده : فيض الاسلام اصفهانى، على نقى    جلد : 1  صفحه : 161
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست