(6) پس من در
آغاز زندگانى و طراوت و تازگى جوانى شروع كردم بتأليف و جمع آورى كتابى در خصائص ائمّه
عليهم السّلام (صفات و كمالات مخصوصه بايشان) كه مشتمل بود بر سخنان نيكو و
گوهرهاى كلماتشان، وادار كرد مرا بر تأليف آن كتاب همان مقصدى كه در ابتدايش بيان
كردم و آنرا مقدّمه سخن (و ديباچه آن) قرار دادم، (7) آنگاه كه از اوصاف مختصّه
امير المؤمنين علىّ (عليه السّلام) فارغ شدم موانع ايّام و گرفتاريهاى روزگار از
تمام كردن باقى آن كتاب مرا باز داشت (8)، و آنچه را كه از آن كتاب جمع آورى شده
بود ببابها و فصلهايى مرتّب نمودم، و در آخر آن ابواب و فصول آمد (نوشته شد) فصلى
كه متضمّن بود سخنان نيكوئى را كه از آن حضرت (عليه السّلام) روايت شده، و آنها از
جمله سخنان كوتاهى بود در پندها و جملههاى حكيمانه و مثلها و آداب، و از خطبههاى
طولانى و نامههاى مفصّل آن بزرگوار چيزى ذكر نشده بود.