پرواز کرد. آنگاه پارچهای یمنی بر روی جسد مطهر آن حضرت افکندند و برای مدت کوتاهی در گوشه اتاق گذاشتند. شیون زنان و گریه نزدیکان پیامبر، مردم بیرون، مردم بیرون را مطمئن ساخت که پیامبر گرامی در گذشته است. چیزی نگذشت که خبر رحلت وی در سرتاسر شهر پیچید. خلیفه دوم، روی عللی در بیرون خانه فریاد زد که پیامبر فوت نکرده و بسان موسی پیش خدای خود رفته است و بیش از حد در این موضوع پافشاری میکرد و نزدیک بود که گروهی را با خود هم رأی سازد. در این میان، یک نفر از یاران [1] رسول خدا این آیه را بر او خواند: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ؛ محمد پیامبری است که پیش از او پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند. آیا هرگاه بمیرد و یا کشته شود، عقب گرد میکنید؟ وی با شنیدن این آیه، دست از مدعای خود برداشت و آرام گرفت. [2] امیر مؤمنان جسد مطهر پیامبر را غسل داد و کفن کرد، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیکترین فرد مرا غسل خواهد داد [3] و این شخص جز علی، کسی نبود. سپس چهره او را باز کرد و در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود؛ این جملهها را گفت: پدر و مادرم فدای تو گردد، با فوت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها- که هرگز با مرگ کسی بریده نمیشود- قطع گردید. اگر نبود که ما را به شکیبایی در برابر ناگواریها دعوت فرمودهاید، آنچنان در فراق تو اشک میریختم که سرچشمه اشک را میخشکانیدم، ولی حزن و اندوه ما در این راه پیوسته است و این اندازه در راه تو بسیار کم است و جز این چاره نیست. پدر و مادرم فدای تو باد ما را در سرای دیگر به یاد آر و در خاطر خود نگاه دار. [4] [1]. بنا به نقل بخاری، ابو بکر بوده است. [2]. سیره ابن هشام، ج 2، 656. [3]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 57. [4]. نهج البلاغه، خطبه 23.