responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 866

لحظه‌ای در غذا و آبی که برای او آماده شده بود خیره شد و مقداری در اوضاع رقت‌انگیز پیامبر و یاران فداکار وی که در این هوای گرم به سوی مرگ و جهاد در راه خدا می‌شتافتند، اندیشید. سپس تصمیم گرفت که از آب و غذا و سایبان استفاده نکند و هرچه زودتر بر مرکب خود سوار شده و به صفوف مجاهدان بپیوندد. به همین دلیل رو به همسر خود کرد و گفت: هرگز انصاف نیست که من زیر سایبانی در کنار همسرم به استراحت بپردازم و غذای لذیذ بخورم و آب سرد و گوارا بنوشم، ولی سرور من زیر آفتاب گرم به سوی جهاد بشتابد. نه! این کار بسی دور از انصاف و آیین دوستی است و ایمان و اخلاص به من اجازه ارتکاب چنین کاری را نمی‌دهد. این جمله را گفت و با توشه مختصری به راه افتاد. در نیمه راه به «عمر بن وهب» که گویا از سپاه اسلام عقب مانده بود، پیوست و هر دو نفر در حالی که پیامبر وارد سرزمین تبوک شده بود به حضور وی رسیدند. [1]
این مرد با اینکه در آغاز کار، سعادت همراهی پیامبر را نیافته بود، ولی سرانجام با فداکاری شایسته تقدیر، خود را به آغوش خوش‌بختی افکند و هرگز بسان گروهی نبود که سعادت تا آستانه خانه آن‌ها می‌آید، اما بر اثر نداشتن لیاقت و شایستگی، خود را از آن دور کرده در نتیجه خود را در ضلالت و شقاوت می‌افکنند.
مثلا «عبد اللّه بن ابی» رئیس حزب منافقان در لشکرگاه پیامبر خیمه زده بود که در رکاب پیامبر در این جهاد شرکت کند، ولی از آنجا که فردی ناپاک و دشمن جدی اسلام بود، در لحظه‌های حرکت سپاه تصمیم خود را عوض کرده، با هواداران خود برای ایجاد اغتشاش به مدینه بازگشت، چون پیامبر اسلام از نفاق و دورویی وی آگاه بود و شرکت او را در جهاد چندان مفید نمی‌دانست کوچک‌ترین اعتنایی به وی نکرد.


[1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 520؛ واقدی نیز، در المغازی این سرگذشت را با مختصر تفاوتی به «عبد اللّه بن خیثمه» نسبت داده است.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 866
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست