در تقسیم غنایم راه عدالت را پیش نگرفتید. پیامبر از سخن گستاخانه این مرد ناراحت شد و آثار خشم در چهرهاش آشکار گشت و گفت: وای بر تو! اگر عدالت و انصاف پیش من نباشد، پس پیش کی خواهد بود. خلیفه دوم از پیامبر خواست که اجازه دهد او را بکشد. حضرت فرمود: او را رها کنید، وی در آینده پیشوای گروهی خواهد بود که از دین اسلام بیرون خواهند رفت، چنان که تیر از کمان خارج شود. [1] همان طوری که پیامبر فرموده بود، این مرد در دوران حکومت علی علیه السّلام رئیس فرقه خوارج گردید و رهبری این گروه خطرناک را بر عهده داشت. ولی به حکم اینکه قصاص قبل از جنایت مخالف اصول اسلام است، پیامبر متعرض او نشد. «سعد عباده» به نمایندگی از طرف انصار، پیام گلهآمیز آنها را حضور پیامبر رسانید. پیامبر به او فرمود: همه آنان را در محلی گرد بیاور، تا من جریان را برای آنها تشریح کنم. پیامبر با شکوه خاصی وارد جلسه انصار شد و به آنان چنین خطاب کرد: شما گروهی گمراه بودید که از طریق من هدایت یافتید. فقیر بودید، بینیاز شدید، دشمن بودید، مهربان گردیدید. همگی عرض کردند: صحیح است، ای رسول خدا! پیامبر فرمود: شما میتوانید طوری دیگر به من پاسخ بگویید و در برابر خدمات من حقوقی را که بر گردنم دارید، به رخ من بکشید و بگویید: ای رسول خدا روزی که قریش تو را تکذیب کرد، ما تو را تصدیق نمودیم، قریش، تو را یاری نکرد، ما یاری کردیم؛ تو را بیپناه ساخت، ما پناه دادیم. روزی تهیدست بودی، تو را کمک کردیم. ای گروه انصار! چرا از مختصر مالی که به قریش دادم تا آنها در اسلام استوار گردند و شما را به اسلام خود واگذار نمودم دلگیر شدید. آیا راضی نیستید که دیگران [1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 496. واقدی در المغازی میگوید: پیامبر درباره او گفت: إنّ له أصحابا یحقّر أحدکم صلاته مع صلاتهم و صیامه مع صیامهم، یقرءون القرآن لا یجاوز تراقیهم، یمرقون من الذین کما یمرق السهم من الرمیة: برای او یارانی است که نماز و روزه شماها در برابر عبادت آنها کم و ناچیز است. قرآن میخوانند ولی قرآن از «حنجرههای» آنها به بالا تجاوز نمیکند. آنان از آیین اسلام بیرون میآیند، همان طور که تیر از کمان پرتاب میگردد.