- صعود علی بر دوش احمد، فضیلتی است برای او. این فضیلت، غیر از خویشاوندی و همنشینی است. پیامبر دستور داد درب کعبه را باز کردند، وی در حالی که دستهایش را بر چهارچوبههای درب گذاشته بود و همه مردم قیافه نورانی و جذاب او را میدیدند؛ رو به مردم کرده، چنین گفت: الحمد للّه الّذی صدق وعده، و نصر عبده، و هزم الأحزاب وحده؛ سپاس خدایی را که به وعده خود عمل کرد و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت. خدا در یکی از آیات قرآن به پیامبر وعده داده بود که تو را به زادگاهت بازمیگردانیم و چنین فرموده بود: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ [1]؛ خدایی که ابلاغ قرآن را بر تو لازم کرده [و در راه آن از وطن خود اخراج شدی]، همان خدا تو را به زادگاهت بازخواهدگردانید. پیامبر با گفتن این جمله (خدا به وعده خود عمل کرد) از تحقق آن وعده غیبی گزارش داد و راستگویی خود را بار دیگر مبرهن ساخت. سکوت تامی بر محوطه مسجد و بیرون آن حکم فرما بود. نفسها در سینهها حبس و افکار و تصورات مختلفی بر مغز و عقل مردم حکومت میکرد. مردم مکه در این لحظهها به یاد آن همه ظلم و ستم و بیدادگریهای خود افتاده، فکرهای مختلفی میکردند. اکنون گروهی که چند بار با پیامبر به نبرد خونین برخاسته و جوانان و یاران او را به خاک و خون کشیدهاند و سرانجام هم تصمیم گرفته بودند که شبانه به خانه آن بیپناه بریزند، او را ریزه ریزه کنند؛ در چنگال قدرتش گرفتار شده بودند، و پیامبر [1]. قصص (28) آیه 85.