مدینه متوقف بود او وقتی ورود همسر پیامبر را با شتر صفوان دید، دست به تهمت زد و گفت: همسر پیامبر شب را با فرد بیگانهای به سر برده است؛ به خدا سوگند هیچ کدام از گناه نجات نیافتهاند. 4. باز در همان آیه یازدهم میفرماید: لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ؛ این رویداد را بر خود بد مپندارید، بلکه برای شما خوب است. اکنون باید دید چگونه متهم ساختن یک فرد پاک، برای مؤمنان بد نیست، بلکه خوب است. علتش آن است که این جریان از نیت پلید منافقان پرده برداشت و همگی رسوا شدند. گذشته از این، مسلمانان از این حادثه درسهای خوبی نیز آموختند.
شاخ و برگ این سرگذشت
این مقدار از سرگذشت مطابق با قرآن است و با عصمت پیامبر مخالفتی ندارد، ولی در لا بلای این شأن نزول که «بخاری» آن را نقل کرده و دیگران غالبا از او گرفتهاند؛ دو اشکال وجود دارد که در اینجا یادآور میشویم:
1. با مقام نبوت و عصمت سازگار نیست
«بخاری» از عایشه چنین نقل میکند: «من از مسافرت بازگشتم، در حالی که بیمار شده بودم. پیامبر به دیدن من میآمد، ولی مهر سابق او را نمیدیدم و از جریان آگاه نبودم. کم کم حالم خوب شد و بیرون آمدم. شایعه منافقان به گوشم رسید، دو مرتبه بیمار شدم، بیماریم شدت گرفت، از پیامبر اجازه گرفتم به خانه پدرم بروم. وقتی به خانه پدرم رفتم، از مادرم پرسیدم مردم درباره من چه میگویند؟ گفت: زنانی که امتیاز دارند، مردم پشت سر او سخن بسیار میگویند. پیامبر در این جریان، با اسامه مشورت کرد. اسامه به پاکی من گواهی داد. با علی نیز مشورت کرد، علی گفت: از کنیزش تحقیق کن. پیامبر کنیز مرا خواست و از او تحقیق