یافتن خبر صحیح، از حال پیامبر، رهسپار «احد» بودند. او در نیمه راه با همسران پیامبر ملاقات کرد. آنان از وی حال رسول خدا را پرسیدند. این زن در حالی که اجساد شوهرش و برادر و فرزند خود را بر شتری بسته و به مدینه میبرد، گویا کوچکترین مصیبتی متوجه وی نشده بود او با گشادهرویی به آنان گفت: خبر خوشی دارم، پیامبر زنده و سالم است و در برابر این نعمت بزرگ تمام مصایب کوچک و ناچیز است. خبر دیگر اینکه: خداوند کافران را در حالی برگردانید که مملو از خشم و غضب بودند. [1] سپس از وی پرسیدند که این جنازهها از کیست؟ گفت: همگی مربوط به خود من است: یکی شوهرم، دیگری فرزند و سومی برادرم که برای دفن، آنها را به مدینه میبرم. بار دیگر در این صحنه از تاریخ اسلام، یکی از عالیترین اثر ایمان که همان آسان شمردن مصایب و هضم تمام شداید و آلام در راه هدف مقدّس است، تجلی میکند. مکتب مادی هرگز نتوانسته چنین زنان و مردان فداکاری تربیت کند. نکته این است که این افراد برای هدف میجنگند، نه برای زندگی مادی و نیل به مناصب. دنباله این داستان شگفتانگیزتر است و هرگز با مقیاسهای مادی و قواعدی که مادّیگرایان برای تحلیل مسائل تاریخی طراحی کردهاند، قابل مقایسه نیست. فقط مردان الهی و کسانی که به تأثیر عالم بالا اعتقاد جازم دارند و مسائل اعجاز و کرامت را حل کردهاند. میتوانند دنباله داستان را تحلیل کرده و از هر نظر صحیح بدانند. او مهار شتر را در دست داشت و به سوی مدینه میکشید. اما شتر به زحمت راه میرفت. یکی از زنان پیامبر گفت: لا بد بار شتر سنگین است. هند در پاسخ گفت: این شتر بسیار نیرومند است و میتواند بار دو شتر را بردارد، علت دیگری دارد! هر موقع روی شتر را به جانب «احد» برمیگردانم، این حیوان به آسانی راه میرود، ولی هر [1]. بنا به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 262 این آیه را خواند: وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً. سپس میگوید: لا بد وی مفاد نخستین قسمت آیه را خوانده، نه تمام آیه را، زیرا این آیه در جنگ خندق که پس از احد بود، نازل گردیده است. (احزاب (33) آیه 25)