میدانست که دهانه دهلیز کلید پیروزی است و چند بار خواسته بود از آنجا وارد پشت جبهه جنگ شود و با پرتاب تیر از طرف تیراندازان روبهرو شده بود؛ این بار از کمی افراد نگهبان، استفاده کرد و سربازان خود را به پشت سر نیروی اسلام رهبری کرد و با یک حمله چرخشی توأم با غافلگیری، در پشت سر مسلمانان ظاهر شد و مقاومت گروه کمی که روی تپه مستقر بودند سودی نبخشید. سربازان خالد بن ولید و عکرمة بن ابی جهل تمام آن ده نفر را پس از جانبازیهای زیاد به شهادت رساندند و چیزی نگذشت که مسلمانان غیر مسلح و غفلت زده، از پشتسر مورد حمله سخت دشمن مسلح قرار گرفتند. خالد پس از آنکه نقطه حساس را تصرف کرد، ارتش شکست خورده قریش را که در حال فرار بودند، برای همکاری دعوت نمود و با فریادها و نعرههای زیاد روح مقاومت و استقامت قریش را تقویت کرد. پس از مدتی بر اثر از هم پاشیدگی وضع صفوف مسلمانان، ارتش قریش به میدان بازگشتند و از پیشرو و پشتسر سربازان اسلام را احاطه کرده و مجددا نبرد میان آنان آغاز شد. علّت این شکست، کوتاهی آن گروهی بود که برای هدفهای مادی سنگر را خالی گذاشتند و ندانسته راه ورود را برای دشمن باز کردند، به طوری که نیروی سواره نظام قریش، به فرماندهی خالد بن ولید، از پشتسر وارد جبهه شد. حمله خالد با حمله عکرمه فرزند ابی جهل تأیید شد، در این هنگام هرج و مرج بیسابقه و شگفتآوری در ارتش اسلام به وجود آمد. مسلمانان چاره ندیدند جز اینکه به طور دستههای پراکنده به دفاع بپردازند، ولی چون رشته فرماندهی از هم گسیخته شده بود، سربازان اسلام نتوانستند در این دفاع موفقیتی به دست آورند و تلفات سنگینی بر آنان وارد آمد و چند سرباز مسلمان نیز بدون توجه، به دست سایر سربازان مسلمان کشته شد. حملههای خالد و عکرمه، روحیه ارتش قریش را تقویت کرد. نیروی فراری