طریق آغاز ماه را از نیمه و پایان آن، تشخیص دهند و اوقات تکالیف، وظایف مذهبی و اجتماعی خود را از این طریق بشناسند، بستانکاران طلب خود را وصول کنند، بدهکاران به دنبال پرداخت بدهی خود بروند و افراد با ایمان به انجام وظایف مذهبی خود در ماههای روزه و حج قیام کنند. در اینکه هر ملتی باید برای خود، تاریخ مشخصی داشته باشد سخنی نیست. حرف در این است که از چه تاریخ مشخصی باید پیروی کرد و دفاتر و مکاتبات خود را تاریخگذاری کرد. به عبارت دیگر، چه حادثه و رویدادی را سرآغاز تاریخ قرار داد و حوادث آینده را با آن سنجید؟ پاسخ این پرسش بسیار آسان است، هرگاه ملتی برای خود سوابق درخشان، تمدن و فرهنگ اصیل، مذهب و آیین مستقل، شخصیتهای علمی و سیاسی بارز، و حوادث تکاندهنده و غرور آفرین داشته باشد و «قارچگونه» از زمین نروییده و بسان برخی از ملتهای تازه به دوران رسیده، بیاصل و نسب نباشد؛ در این صورت، چنین ملتی موظف است بزرگترین حادثهای را که در حیات اجتماعی و مذهبی این ملت رخ داده است، مبدأ تاریخ قرار دهد و همه حوادث را، چه رویدادهایی که قبل از آن حادثه بزرگتر رخ داده و چه بعدا رخ میدهد، با آن بسنجند و از این طریق ملیت و شخصیت خود را، استحکام بخشد و خود را از وابستگی، دریوزگی و هضم شدن در دیگر ملتها بازدارد.
چرا هجرت پیامبر مبدأ تاریخ قرار گرفت؟
در تاریخ ملت اسلام، شخصیتی بالاتر از پیامبر اسلام و حادثهای تکاندهندهتر و سودمندتر از هجرت نیست، زیرا با هجرت پیامبر، صفحه تاریخ بشر ورق خورد و پیامبر اسلام و مسلمانان جهان از محیط پرخفقان به محیط مساعد و آزاد گام نهادند. مردم بومی مدینه، از رهبر مسلمانان به گرمی استقبال کردند و قدرت و نیرو در اختیار آنان نهادند.