هم اکنون دست از او بردارید و بگذارید وی در میان عشیرهاش با کمال عزت و مناعت و عظمت به سر ببرد. در این هنگام «براء بن معرور» بلند شد و گفت: به خدا سوگند هرگز در دل ما غیر از آنچه بر زبان ما جاری میشود، چیز دیگری نیست. ما جز صداقت و عمل به پیمان و جانبازی در راه پیامبر، چیز دیگری در سر نداریم. سپس خزرجیان رو به پیامبر کرده و تقاضا نمودند که حضرتش سخنی بفرماید: رسول گرامی آیاتی چند خواند و تمایل آنها را به آیین اسلام تشدید کرده سپس فرمود: با شما بیعت میکنم بر اینکه از من دفاع کنید؛ همان طور که از فرزندان و اهل بیت خود دفاع میکنید. [1] در این هنگام، دو مرتبه «براء» برخاست و گفت: ما فرزندان جنگ و مبارزه و تربیت یافتگان جبهههای نبردیم و این خصیصه از نیاکان ما به وراثت رسیده است. در این میان که شور و شوق سراسر جمعیت را فراگرفته بود، صدای خزرجیان که حاکی از اشتیاق فوق العاده آنان بود، بلند شد. عباس در حالی که دست رسول خدا را در دست داشت، گفت: جاسوسانی بر ما گمارده شده و لازم است آهسته سخن بگویید. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی 395 دومین پیمان عقبه ..... ص : 394 این حالت «براء بن معرور» و «ابو الهیثم بن تیهان» و «اسعد بن زراره» از جای خود بلند شدند و با پیامبر دست بیعت دادند و سپس تمام جمعیت بیعت نمودند. «ابو الهیثم» هنگام بیعت عرض کرد: ای رسول خدا! ما با یهودیان پیمان بستهایم، اکنون ناچاریم تمام آنها را نادیده بگیریم. سزاوار نیست روزی از ما دست بردارید و به سوی قوم خود برگردید. پیامبر فرمود: شما با هر کس پیمان صلح بستهاید من محترم میشمارم. سپس فرمود: دوازده نفر از میان خود نماینده انتخاب کنید که در مشکلات، نظر آنان برای شما حجت باشد. چنان که موسی بن عمران، دوازده نفر نقیب از میان بنی اسرائیل برگزید. سپس نمایندگان انصار که نه تن از خزرج و سه تن از [1]. أبا یعکم علی ان تمنعونی ممّا تمنعون منه نساءکم و ابناءکم. همان طور که ملاحظه مینمایند پیمان دفاع بستند، نه جهاد و جنگ در راه خدا. از این جهت پیامبر در جنگ «بدر» تا رضایت «انصار» جلب نکرد، فرمان پیشروی به سوی دشمن را نداد.