سران قریش، برای مبارزه با آیین یکتاپرستی صفوف خود را منظم کرده بودند. در آغاز کار میخواستند پیامبر را از طریق تطمیع و نوید مال و ریاست، از هدف خود منصرف سازند، ولی نتیجهای نگرفتند و با جمله معروف آن مرد مجاهد: «به خدا قسم هرگاه آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست دیگرم قرار دهید (یعنی سراسر جهان را در اختیارم بگذارید) از این کار دست برنخواهم داشت» روبهرو گردیدند. سپس به تهدید و تحقیر و آزار کسان و یارانش برخاستند و لحظهای از آزار او و یارانش آرام نگرفتند، ولی شهامت و استقامت او و یاران با اخلاص وی سبب شد در این جبهه پیروز گردند. حتی پایداری خود را در آیین اسلام به قیمت ترک خانه و وطن خریده و با هجرت خود به سوی خاک «حبشه» در گسترش آن کوشیدند، ولی هنوز برنامههای سران قریش برای ریشه کن ساختن درخت توحید پایان نپذیرفته بود، بلکه این بار خواستند حربه برندهتری را به کار ببرند. این حربه، همان حربه تبلیغ بر ضد محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم بود، زیرا درست است که آزار و تعدی به حقوق، گروهی را که در مکّه زندگی میکردند از گرایش به اسلام بازمیداشت، امّا زائران خانه خدا که در ماههای حرام به مکّه میآمدند و در محیط امنی با پیامبر تماس برقرار میکردند تحت تأثیر تبلیغات پیامبر قرار میگرفتند و اگر هم به آیین او ایمان نمیآوردند، لااقل در آیین خود (بتپرستی) متزلزل میشدند و پس از