responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 179

نپذیرد، باید با این شمشیر کشته شود. در این هنگام مردی برخاست، شمشیری بر پای او زد و پایش را قطع کرد. از این رو، طایفه دو طرف، به هم ریختند، ولی بدون این که کسی کشته شود از هم دست برداشتند.
فجار دوم: سبب جنگ این بود که زن زیبایی از طائفه «بنی عامر» توجه جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که صورتش را باز کند. آن زن ابا نمود، جوان هوس‌باز پشت سر او نشست و دامن‌های دراز زن را با خار به هم دوخت به طوری که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده‌ای دست از هم برداشتند و ماجرا خاتمه یافت.
فجار سوم: مردی از قبیله «بنی عامر»، از یک مرد «کنانی» طلبکار بود. مرد بدهکار امروز و فردا می‌کرد. از این جهت مشاجره میان این دو نفر درگیر شد. چیزی نمانده بود که دو قبیله همدیگر را بکشند، که کار را با مسالمت خاتمه دادند.
فجار چهارم: همان جنگی است که پیامبر در آن شخصا شرکت نمود. سنّ او را در موقع بروز جنگ، به طور مختلف نقل کرده‌اند: عده‌ای می‌گویند پانزده یا چهارده سال داشت؛ برخی نوشته‌اند: بیست سال داشت، ولی چون این جنگ چهار سال طول کشید؛ از این رو ممکن است تقریبا تمام نقل‌ها صحیح باشد. [1]
ریشه نزاع چنین بود: نعمان بن منذر، هر سال کاروانی ترتیب می‌داد و مال التجاره‌ای به عکاظ می‌فرستاد، تا در مقابل آن پوست و ریسمان و پارچه‌های زربفت برای او بخرند و بیاورند. مردی از قبیله «هوازن» به نام «عروة الرجال» حفاظت و حمایت کاروان را به عهده گرفت، ولی «براض بن قیس کنانی» از پیش افتادن مرد هوازنی سخت عصبانی شد؛ پیش «نعمان بن منذر» رفت و اعتراض نمود، ولی اعتراض او ثمر نبخشید. آتش خشم و حسد در درون او شعله می‌کشید، پیوسته


[1]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 358- 359 و سیره ابن هشام، پاورقی، ج 1، ص 184.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 179
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست