اسلامی رخ داده است؛ با نظم مخصوصی ضبط کردهاند، ولی معلوم نیست چه عواملی در کار بوده که میلاد و وفات بسیاری از آنان به طور دقیق ضبط نگردیده است. فراموش نمیکنم هنگامی که دست تقدیر، نگارنده را به سوی یکی از شهرهای مرزی «کردستان» ایران کشانیده بود؛ یکی از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذاشت و بیش از حدّ اظهار تأسف کرد. وی از سهل انگاری نویسندگان اسلامی بسیار تعجب میکرد و میافزود: چه طور آنان در چنین موضوعی اختلاف نظر دارند. به او گفتم: این موضوع تا حدودی قابل حلّ است. اگر شما بخواهید زندگینامه و شرح حال یکی از دانشمندان این شهر را بررسی کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادی از خود به یادگار گذاشته باشد، آیا به خود اجازه میدهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص، که طبعا از خصوصیات زندگانی او آگاهند؛ شرح زندگانی او را از اجانب و بیگانگان یا از دوستان و علاقهمندان آن شخص بپرسید؟ به طور مسلم وجدان شما چنین کاری را اجازه نمیدهد. رسول گرامی از میان مردم رفت و فامیل و فرزندانی از خود به یادگار گذاشت، بستگان و کسان آن حضرت میگویند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ شده و در دامن مهر او پرورش یافتهایم؛ بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟ دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده سر به زیر افکند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است که: «أهل البیت أدری بما فی البیت» و من نیز تصور میکنم که قول امامیه، در خصوصیّات زندگی آن حضرت که مأخوذ از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد.