گرفته بود و یقین داشت که پس از چند دقیقه در میان امواج آتش قرار خواهد گرفت، آتشی که هیزم آن را مردم بابل به منظور کمک به خدایان و انجام یک وظیفه مقدس دینی، گردآورده بودند و شعلههای آتش آن چنان زبانه میکشید که شاهین را قدرت پرواز در پیرامون و فراز آن نبود. در چنین وقت فرشته آسمانی (جبرئیل) نازل گردید و آمادگی خود را برای هر گونه کمک اعلام داشت و گفت: مطلبی داری بگو. ابراهیم گفت: دارم ولی نه به تو، به خدای خودم. [1] این جواب، بزرگی و عظمت روحی ابراهیم را کاملا مجسم میسازد. نمرود، در کاخ بزرگی که در فاصله چند میلی از آتش قرار داشت؛ با کمال دقت و بیصبری در انتظار انتقام بود و میخواست تماشا کند که امواج آتش، چگونه ابراهیم را طعمه خود قرار میدهد. منجنیق به کار افتاد، با یک تکان قهرمان توحید در میان آتش فرود آمد، ولی مشیّت و اراده نافذ خدای ابراهیم، آن جهنّم مصنوعی را به صورت گلستان درآورد، به طوری که همگی از مشاهده این وضع در تعجب فرو ماندند، تا آنجا که نمرود بیاختیار روی به آزر کرد و گفت: «ابراهیم، پیش پروردگار خود گرامی است». [2] گلستان شدن تودههای آتش، برای ابراهیم به امر و فرمان خدای سببساز و سبب سوز انجام گرفت. خدایی که به آتش سوزندگی و به خورشید فروزندگی و به ماه درخشندگی بخشیده است، میتواند این آثار را از آنان بازستاند. از این جهت خدا را سببساز و سببسوز توصیف میکنیم. تمام این جریانها، بازنتوانست به ابراهیم آزادی کامل در تبلیغ ببخشد. سرانجام، حکومت وقت پس از مشاوره تصمیم گرفت که او را تبعید کند و این کار سبب شد که فصل جدیدی در زندگانی ابراهیم شروع شود و مقدّمات مسافرت وی، به سوی شام و فلسطین و مصر و خاک حجاز فراهم گردید. [1]. عیون اخبار الرضا، ص 136؛ الامالی، ص 274 و بحار الانوار، ج 12، ص 35. [2]. تفسیر برهان، ج 3، ص 64.