مدرس سروده است:[1]
اگر چه این داهیه پر ملال
ز من گرفت طبع و حال مقال
دریغ و افسوس که رفت از جهان
نادره ای به زهد عدیم المثال
آن که نمی بود اویسش قرین
وان که نمی گشت همامش همال
مدرس نابغه سیّد حسن
آن حسنی خلق و حسینی خصال
حجه الاسلام که یک عمر کرد
به خدمت جامعه صرف مجال
فزون ز ده سال به زندان خواف
ز حضرتش کسی نپرسید حال
سپس به کاشمر چو شد منتقل
قتیل شد به دست قوم ضلال
به ثلث سوم ز مه روزه گشت
بدرِ رخش ضعیف تر از هلال
چو روزه اش به زهر افطار شد
رسید صوم او به صوم وصال
بسان اجداد کبارش نمود
نماز تودیع و شدّ رحال