است، مانند حيوانات، اشياء
مستعمل، دست بافت و دست ساز. ولى در «مثلى» قيمترا بر نوع آن تعيين مىكنند و فرد
خاصّى را در نظر نمىگيرند، مانند طلا، نقره، پنبه، حبوبات و توليدات ماشينى يك
كارخانه با يك مارك.
(مسأله
1934) اگر مال غصب شده در نزد غاصب فزونى پيدا كرد، خواه فزونى متّصل،
مانند چاقى، يا فزونى منفصل، مانند شير و تخم مرغ، بر عهده غاصب است كه علاوه بر
برگردانيدن مال غصبى فزونى را نيز عينا به مالك برگرداند، و اگرعينا ممكن نباشد
بايد عوض آن را بدهد.
(مسأله
1935) همانگونه كه غاصب ضامن مال غصبى هست، ضامن منافعى كه برداشت كرده
نيز مىباشد، پس اگر در خانه غصبى سكونت كرده يا ماشين غصبى را سوار شده، يا جامه
غصبى را پوشيده، بايد اجرت آن را به مالك بپردازد.
(مسأله
1936) منافع فوت شده مال غصبى، مثلًا اجاره مدّتى كه خانه يا ماشين غصبى
بدون استفاده مانده، بر عهده او نيست.
(مسأله
1937) اگر پس گرفتن مال غصبى موجب تصرّف در مال غاصب و يا اتلاف آن باشد،
مانعى ندارد، از قبيل ورود به منزل، شكستن قفل، سوراخ كردن ديوار، پايمال كردن
زراعت، كشتن سگ نگهبان و امثال آنها، ولى بايد به حدّاقل ضرر وزيان بسنده نمود و
ضمان ندارد.
(مسأله
1938) اگر براى پس گرفتن مال غصبى پولى هزينه كند، نمىتواند آن را از
غاصب مطالبه نمايد.