در انجام كارى كه يك جُعاله
دارد، شركت بورزند. و از اين باب است كه چند نفر درخريد يك كالا با يك قيمت شركت
نمايند.
2)
عقدى، و آن گاهى با شريك شدن يك نفر در مال ديگرى رخ مىدهد، مثل اينكه كسى نصف
خانه يا نصف كالاى ديگرى را مى خرد واو در خانه يا كالاى او شريك مىشود.
و
گاهى با شريك كردن دو مالك يكديگر را در مال خود حاصل مىشود، مثل اينكه يك نفر
خانهاى دارد و ديگرى مغازهاى دارد، با يكديگر توافق مىكنند كه مغازه و منزل در
ميان آنها مشاع باشد.
(مسأله
1305) آنچه در قرارداد شركت مقرر شده، كه دايره كار بسته يا گسترده باشد،
شركا شخصا كار شركت را به عهده بگيرند يا نه، چه مبلغى از صندوق برداشت كنند، تا
چه زمانى شركت به فعاليت خود ادامه دهد، و هر شرط مشروع ديگر، بايد بر طبق شرايط
توافق شده عمل كنند، به شرط اينكه در ضمن يك عقد لازم- غير از قرارداد شركت- آنها
را شرط كرده باشند.
(مسأله
1306) ضوابط شرط شده در اساسنامه شركتها در رابطه با معاملات حرام، نافذ
نيست، و عمل كردن به آنها جايز نيست و تجارت كردن بر اساس آنها مشروع نمىباشد.
(مسأله
1307) اگر چند نفر با يكديگر قرارداد ببندند كه هر سودى به آنها برسد، از
هبه وارث و غيره، در آن شريك باشند، اين هم جايز نيست، و آن را شركت مفاوضهاى
گويند.
(مسأله
1308) لازم است كه در شركتهاى عقدى همه سهامداران پس از تعيين حدود و
تبيين مرزهاى آن، به طور روشن بر آنها توافق نمايند و چيزى را به جهت غفلت، يا به
اتّكاى قراين، يا به سبب اعتماد به يكديگر، يا از روى خجالت و يا هرعامل ديگرى
ناگفته نگذارند، كه به هنگام تصفيه حساب به مشكل برخورد كنند، و موجب نزاع،
اختلاف، دشمنى و قطع رابطه را فراهم نمايند.