نام کتاب : زيارتگاههاى عراق (معرفى زيارتگاه هاى مشهور در كشور عراق) نویسنده : فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی جلد : 2 صفحه : 278
كه آنان را تعقيب نكنى و كسى از ايشان را پىگيرى ننمايى؟»!
مهدى گفت: «امان براى خودت و براى آنان باشد. آنان در ذمه من و پدرانم مىباشند. هرگونه شرط و پيمانى نيز در اينباره مىخواهى، بگو كه همه پذيرفته است». صباح مىگويد: «من نيز به هر لغت و زبانى كه مىخواستم، شرط و پيمان از او گرفتم».
در اين وقت، مهدى رو به من كرد و گفت: «اى حبيب و دوست من! آخر اين كودكان خردسال، چه گناهى كردهاند؟! به خدا سوگند! اگر پدرشان جاى آنان بود و با پاى خود، به نزد من مىآمد يا من به او دست مىيافتم، هرچه مىخواست به او مىدادم؛ تا چه رسد به اينها! خدا پاداش نكويت دهد. اكنون برو و بچهها را نزد من بياور و به حقى كه من بر تو دارم، از تو مىخواهم كه پولى را نيز كه ما براى خودت مقرر مىكنيم، بگيرى و آن را كمك زندگىات قرار دهى». در جواب گفتم: «من از پذيرفتن آن، معذورم؛ زيرا من هم يك نفر از مسلمانانم و همانند آنان، زندگى خود را اداره مىكنم».
اين را گفتم و از نزد مهدى بيرون آمدم. به سراغ فرزندان عيسى رفتم و آن دو را پيش مهدى بردم. مهدى تا آنها را ديد، جلو آمد و آن دو كودك را به سينه چسبانيد و دستور داد جامههاى زيبا براى آنان آوردند و جايى براى آنان، آماده كرد و كنيزى را به خدمتگزارى آنان گماشت و چند غلام را نيز مأمور رسيدگى و فرمانبرى از آنان قرار داد و كنار قصر خود، اتاقى را به آنها اختصاص داد.
پس از اين جريان، من گاه و بيگاه از وضع آنان جويا مىشدم و اطلاع مىيافتم كه آن دو، همچنان در قصر سلطنتى خليفه عباسى، بهسر مىبرند؛ تا اينكه محمد امين، فرزند هارونالرشيد كشته شد و اوضاع قصر بغداد به هم خورد و كسانى كه در قصر بودند، پراكنده شدند. در آن وقت، احمد بن عيسى از آنجا بيرون آمد و متوارى گشت. اما برادرش، زيد بن عيسى، پيش از اين جريان، بيمار شد و پس از چندى درگذشت.
نام کتاب : زيارتگاههاى عراق (معرفى زيارتگاه هاى مشهور در كشور عراق) نویسنده : فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی جلد : 2 صفحه : 278