نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 82
نگهداشته، يك شعاعى بر اين بدن مىاندازد؟ البته مىدانيم كه اين نيست.
و ثانياً: چون مجرد است نسبت آن به همه يكسان است.
و ثالثاً: ما در معناى هبوط نفس گفتهايم: تنزل بر او جايز نيست، پس معناى «هبطت إليك من المحلّ الارفع» [1] چيست؟ گرچه شيخ اين جمله را گفته ولى چيز ديگر مىخواهد بگويد و يا از زبان ديگران مىخواهد حرف بزند، زيرا اگر آن را بياورند و در اين بدن داخل كنند محال است؛ چون مجرد مكان ندارد.
دليل دوم بر عدم تجرد نفس قبل از بدن
و دليل دوم بر اينكه نفس اين طور نيست كه از اول مجرد بوده و به بدن تعلق يافته باشد، اعم از اينكه قديم باشد چنانكه افلاطون گفته است و يا قديم نباشد ولى خلقتش جلوتر از بدن باشد، چنانكه محدثين ما مىگويند و يا اينكه به حدوث بدن حادث باشد چنانكه ارسطو قائل است، و بالجمله: براهين ما كه در مقابل اين سه طايفه اقامه مىشود- چون ما تجرد نفس را مطلقاً از اول نفى مىنماييم- اين است كه: البته اين طور نيست كه اين قوا- بصر و سمع و غيره- آلاتى براى نفس باشند، مثل آلت نجّارى براى نجّار، يا اينكه نفس مثل يك سلطانى، و قوه بصر مثل يك حاكمنشينى باشد كه از طرف او در ولايت عبّادان منصوب شده باشد، و سمع مأمور ديگرى باشد كه در ولايت ديگر منصوب گرديده باشد. بلكه اينها در مرتبه طبيعت، عين نفس هستند و در اين مرتبه، از شئون نفس مىباشند و ظهور نفس و ظاهر نفس هستند. البته ظاهر شىء غير از خود شىء نيست، ظهور الشىء همان عين الشىء است منتها نه در مرتبه خفا، بلكه در مرتبه بسط ذات و جلوه آن.
و الحاصل: ظاهر شىء غير بطون شىء نيست، همان حقيقت صاحب مراتب است.
اينكه مىگوييم: نفس ذو مراتب است، معناى آن اين نيست كه معلوليت و عليتى در كار باشد كه يك مرتبه از آن، مرتبه ديگر را خلق نموده باشد، بلكه براى تفهيم معنايى،
[1] مطلع عينيه شيخ الرئيس بو على سينا. رجوع كنيد به: منطق المشرقيين، ص «كب» از مقدمه.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 82