نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 539
به كمال نمىرسانيد و چيدن مقدمات براهين براى ما قريب به تعذّر بود، و اگر بر فرض مىتوانستيم راه مستقيم نظام ربّانى را با ادله سير كنيم، لا جرم عقول ما به ضرورت تصديق چنين نشئه با صافى شدن مىرسيد، قبل از آنكه ما را با سير قهرى طبيعى از پستان مادر طبيعت جدا كرده و مادر آبستن دنياى ما، جنينهاى طبيعت را بعد از مدت حملش، وضع حمل نموده و به دامن آن نشئه بياندازد، و قبل از آنكه مهد زندگى آينده خود را با شهود ببينيم، به قوّت برهان و به راهنمايى دلايل علمى به آن مذعن و مصدّق بوديم و مىدانستيم حشر جسمانى است و نشئهاى است كه عيناً با همين جسم و بدن و حيثيات، بدون مجاز عقلى در آنجا نازل خواهيم شد.
تبيين كيفيت معاد جسمانى
براى ثبوت اين قضيه به نحوى كه حتى به مقدماتى كه آخوند رحمه الله در باب معاد جسمانى ذكر نموده [1] محتاج نباشيم، شرح ذيل را تقديم مىنماييم، البته معلوم است كه شخصيت و عينيت انسان با همين ناخن و مو و فضولات بدنى نمىباشد، چنانكه زيد مثلًا به كسى در اوايل بلوغ، احسانى نمود، اگر آن شخص در سن هشتاد سالگى در مقابل زيد به پاداش احسانش عرض تشكر نمايد، اين طور نيست كه به شخصى غير آن محسن و منعم احترام كرده باشد، بلكه به عين همان شخص تشكر خود را اظهار كرده است، و يا اگر در اول بلوغ به زيد مقروض بود و در هشتاد سالگى قرضش را به او ادا مىكند، چنين نيست كه از دائن خود برىء الذمّه نشده باشد و اين شخص ديگرى باشد كه الآن به او پول مىدهد، بلكه با تأديه وجه به او، اين شخص مسلّماً فارغ الذمّه مىشود، با اينكه زيد انسانى است كه از روز اوّلى كه به دنيا آمده، از اغذيه تغذى كرده و جزء بدنش شده است و از طرف ديگر دائماً اجزائش به تحليل رفته است، به طورى كه اگر يك ديده بينايى باشد مىبيند كه زيد، موجودى است كه لا ينقطع پوست و گوشت و استخوان و دَم و مغز و مو و ناخن او به تحليل مىرود و