نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 443
و علاوه بر برهان، آيه شريفه «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها»[1] هم بر اين معنى دلالت مىكند، و شايد مراد از اينكه تمام اعمال انسانى را اين كتاب احصاء خواهد كرد، فقط معاصى نباشد، بلكه آنچه از افعال و اعمال كه از انسان سر زده و از لوازم وجودى اوست، در وجود نفس جمع است و در لوح نفس ثبت است و وقتى كه انسان از طبيعت بيرون رفت و به خود متوجه گشت، خواهد ديد كه صور همه اعمالش در لوح نفس محفوظ است و لذا خواهد گفت: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
شايد همين كتابى كه خداوند متعال در قرآن فرموده كه براى هر كسى است، اين لوح نفس باشد كه ما گفتيم و اين لوح نفس است كه در آن ملائكه موكّلين مىنويسند و شايد همين ملائكة اللَّه همانها باشند كه مربّى اين نفوس هستند و نفوس تحت تربيت آنها قرار دارند و آنها سِمَت مقوميت و ربوبيت براى اين نفوس دارند و رب النوع اينها هستند و به كتابت تكوينى، معاليل و ملكات صادره از آنها در لوح آنها ضبط و ثبت مىگردد.
غرض آخوند از بيان لغزشهاى شيخ
شيخ الرئيس به واسطه اشتغالاتى كه به طبيعت داشته وقتى كه در علوم الهيه وارد مىشود، در بعضى مسائل مىماند؛ مثلًا با اينكه مىگفت: نفس مادامى كه در طبيعت است در فعل محتاج به آلت است، ولى وقتى كه از بدن بيرون رفت، عقل است و در فعل محتاج به آلت نيست، ولى حركت جوهريه را قائل نشده است و حال آنكه اين همان حركت جوهريه است، منتها اسمش را نبرده است؛ براى اينكه تعلق نفس به بدن چه معنايى دارد؟ آيا اين تعلق مثل تعلق راكب به مركوب است كه نفس، سوار بدن است، همچنان كه آدم سوار مركب مىباشد يا مانند رانندهاى كه پشت فرمان ماشين بنشيند، وقتى كه نشسته كار انجام دهد و اين چرخها را به حركت درآورد و وقتى هم كه بلند