نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 361
كه اسمش را كتاب اخلاقى گذاشتهاند، از هر درويش بىپدر و مادرى نقل مىكند كه چه گفت، ولى از صادقين عليهما السلام با آن بيانات حكيمانهاى كه دارند سخنى نقل ننموده است، پس اين كتاب چه تأثيرى خواهد بخشيد؟
و الحاصل: مىتوان گفت كه اين گونه از كتابها، كتاب اخلاقى مناسب با موضوع نيستند، گرچه به اين نام نوشته شدهاند؛ زيرا غير از تشقيق شقوق و ريزهكاريهايى كه خواننده در اينها گم مىشود، عمل به يادش نمىافتد و اين تخيّل صور و ريزهكاريها، خودش حجابى مىشود.
و الحاصل: گرچه كتب اخلاقى نوشته شده، مثلًا ابن مسكويه كتاب اخلاقى نوشته، ولى فيلسوفانه نوشته است، و خواجه نوشته، ولى فيلسوفانه نوشته است، و كلماتى مخلوط ننمودهاند كه انسان را به عمل وادارد.
مفاتيح شيخ عباس هم كتاب دعاست اما طورى ننوشته كه انسان را به عمل وادارد.
بلى، انسان علم پيدا مىكند كه در اول ماه شعبان اين اعمال هست. و ممكن است آن را طورى نوشت كه هر كه بخواند عمل هم بكند، البته اين در صورتى است كه مقارن با تبشير و خواص و آثار و تعريف روحانيات باشد.
خلاصه: كتاب اخلاقى نوشته نشده است.
چنانكه به عقيده من تفسير هم براى قرآن ما نوشته نشده است، گرچه خيلى از كتابها را انسان مىبيند كه به اسم تفسير است؛ مثلًا بهترين و جامعترين تفسير، مجمع البيان است و اگر انسان به آن مراجعه كند شأن نزول آيات و معانى لغويه و صرفيه و نحويه و اعراب و بنايش را مىداند، اما آن جنبه تفسير و مقصود اصلى قرآن كه هدايت مردم است زمين مانده است؛ زيرا مقصود قرآن اين است كه در جاهاى متعدده فرموده: «الم^ ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ»[1] كه اصلًا اين كتاب هدايت است، و يا فرموده است: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»[2] صاحبان تفسير