و اما حرف ديگرى كه گفتهاند اين است كه اگر آن موجودات از قبيل عقربها و نيران، معلول نفس باشند- و بين معلول و علت چون كمال ملايمت است- نه مولميت داريم و نه تألّه لم خواهيم داشت. و علاوه: نفس چرا بالاختيار آنچه را كه سبب الم و غمش مىشود ايجاد كند و با دست خود خودش را عذاب نمايد؟ [2]
در جواب مىگوييم: مگر انسان در اينجا اختيار ندارد؟ پس چرا عصبانى مىشود كه اوقاتش تلخ شود؟ و خيلى از اشخاص هستند كه وقتى عصبانى شدند به سر و صورت خودشان سيلى مىزنند، با اينكه اعمال انسان هم در اينجا بالاختيار است، و در عين حال كه اينها را بالاختيار انجام مىدهد، مىبينيد كه از سيلى خودش، متأثر مىشود و درد و الم با آن حاصل مىگردد. آيا اتفاق نمىافتد كه اشخاصى انتحار مىكنند؟ آيا در انتحار مىتوان گفت چون فعل نفس است اينها متألم نمىشوند؟
آيا آنهايى كه در روز عاشورا سرشان را مىشكافند، مىتوان گفت چون فعلِ خود نفس و معلول آنهاست درد ندارند بلكه كمال ملايمت دارد؟ و اگر هر چه معلول نفس باشد الم نداشته باشد، چه خوب است آنهايى كه محكوم به اعدام مىشوند خودشان، خودشان را چاقو بزنند و بكشند و يا سرشان را ببرند تا الم و درد را درك نكنند، چون فعلشان است و معلولِ نفس خودشان است و ديگر به مير غضب نوبت ندهند. ولى بالبداهه اين طور نيست؛ و علتش اين است كه مرتبهاى از نفس از مرتبه ديگر مولم مىشود؛ گرچه علت، كمال ملايمت با معلول خود و معلول هم كمال ملايمت با علت خود دارد، ليكن مرتبهاى از مراتب با مرتبهاى ديگر از مراتب، ملايمت نخواهد داشت.
[1] بحار الانوار، ج 6، ص 205؛ كنز العمال، ج 15، ص 546، حديث 42109.